مادر افغان
از کتاب: راگ هزره
، فصل آریانا سعید
، بخش
،
آریانا سعید
چشم یارانی مادر افغانی
قلب پر دردت نبردم ز یاد
خواهر خوبم دختر افغانی
اشک چشمانت مبادا زیاد
بخدا این عشق گذرا نیست
غم و دلتنگی حق تو نیست
این را میدانم روزی میرسد
همه یی دنیا دستت میبوسد
که خدایی ما ازحق گذران نیست
گذران نیست
سقفت چو فرو ریخت تو بسازش
به یک انگشت رفاقت
برگرد که شکسته است
تو بنازش به تمنای نگاهت
آن کودک گریان
به تو محتاج است و گرم صدایت
تنها رهی عشق است
که تو را میبرد آن سوی نگایت
بخدا این عشق گذران نیست
غم و دلتنگی حق تو نیست
این را میدانم روزی میرسد
همه یی دنیا دستت میبوسد
که خدایی ما ازحق گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
قلب پر دردت نبردم ز یاد
خواهر خوبم دختر افغانی
اشک چشمانت مبادا زیاد
بخدا این عشق گذرا نیست
غم و دلتنگی حق تو نیست
این را میدانم روزی میرسد
همه یی دنیا دستت میبوسد
که خدایی ما ازحق گذران نیست
گذران نیست
سقفت چو فرو ریخت تو بسازش
به یک انگشت رفاقت
برگرد که شکسته است
تو بنازش به تمنای نگاهت
آن کودک گریان
به تو محتاج است و گرم صدایت
تنها رهی عشق است
که تو را میبرد آن سوی نگایت
بخدا این عشق گذران نیست
غم و دلتنگی حق تو نیست
این را میدانم روزی میرسد
همه یی دنیا دستت میبوسد
که خدایی ما ازحق گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست
گذران نیست، گذران نیست