42

من که در کوه تو ای د وست پریشان بودم

از کتاب: متن آهنگ ها ، فصل نگینه امانقلوا ، بخش ،
نگینه امانقلوا

من که در کوه تو ای د وست پریشان بودم
از فراقت شب وروز دیده ای گریان بودم
منزل چشم من است جای قدم های تو یار
از پی دیدن تو نوکر دربار بودم
من که در کوه تو ای د وست پریشان بودم
ای که غایب شده ای باز نماشینده خوب
من که مستحق آن همه هجران بودم
کی کنم شکوه من از درد و غم هجرانم
بس که ماتم زده درعشق توجانان بودم
منزل چشم من است جای قدم های تو یار
از فراقت شب وروز دیده ای گریان بودم
من که در کوه تو ای د وست پریشان بودم