42

کابل دور است که من سلامت بکنم

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرهاد دریا ، بخش ،
فرهاد دریا

کابل دور است که من سلامت بکنم
یک دسته گل بسته روانت بکنم

یک دسته گل بسته ی پینا بسته
کاغذ به درون نی پیامت بکنم

همی دردم دوائی داره یا نه
همی رنجم شفائی داره یانه

شما بر کشتن عاشق رضائین
ولی عاشق خدائی داره یا نه

بالای سرم خدا و پایین یارم
بال و پر بشکسته و دل افکارم

راضی نبودم جدا شوم از دلبر
آورده خدا چنین و من ناچارم

روزی که فلک نشانه ی تیرم کرد
پیوسته به زلف یارزنجیرم کرد

پیوسته به زلف یار پیچیده شدم
غمهای زمانه عاقبت پیرم کرد