ای نـــازنین ا زعشق تــو دیوانــه دیوانه ام
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
ای نـــازنین ا زعشق تــو دیوانــه دیوانه ام
وز دیگران یکبارگی بیگــانه ام بیگانـــه ام
این مــــردم عاقل نمــا بگذار و پیش من بیا
من با همه دیوانگی فــرزانه ام فرزانـــه ام
دنبال دانایان مــرو یار جهانجویان مشــــــو
من از حقیقت خوشترم افسانه ام افسانــه ام
ازعطرولطف ورنگ تودل میکند آهنگ تــو
تا جلو چون گل کرده پــروانه ام پروانـه ام
در داستانهـــای کهــن جای تو باشد نزد من
ای بهتر از گنج وگهر ویرانه ام ویرانــه ام
هرلحظه یی بنوازمت وزجان نثاری سازمت
دانی که من در عــاشقی جانانه ام جانانـه ام
نزدیک خویشت خوانده م درانتظارت ماندام
دیگر چرا در میزنی در خانه ام در خانه ام
وز دیگران یکبارگی بیگــانه ام بیگانـــه ام
این مــــردم عاقل نمــا بگذار و پیش من بیا
من با همه دیوانگی فــرزانه ام فرزانـــه ام
دنبال دانایان مــرو یار جهانجویان مشــــــو
من از حقیقت خوشترم افسانه ام افسانــه ام
ازعطرولطف ورنگ تودل میکند آهنگ تــو
تا جلو چون گل کرده پــروانه ام پروانـه ام
در داستانهـــای کهــن جای تو باشد نزد من
ای بهتر از گنج وگهر ویرانه ام ویرانــه ام
هرلحظه یی بنوازمت وزجان نثاری سازمت
دانی که من در عــاشقی جانانه ام جانانـه ام
نزدیک خویشت خوانده م درانتظارت ماندام
دیگر چرا در میزنی در خانه ام در خانه ام