بی اطاقم زیر این نیلی رواق

از کتاب: دیوان صوفی عشقری ، غزل

بی اطاقم زیر این نیلی رواق

نی چپن دارم نه برزونی تیاق

جان من از خود ستائی در گذر

خجلت امده اخر این لاف و پتاق

زندگانی جهان هر سر غم است

جفت و طاق و طاق و جفت و جفت وطاق

میشوی از دوستان اخر جدا

الفراق و الفراق و الفراق

یار را اخر لب بام آورد

اشپلاق و اشپلاق و اشپلاق

ای پریرو عاشق هستم گفتمت

بی مذاق و بی مذاق و بی مذاق

 شب اگر جائی روی جانا مرو

بی یراق و بی یراق و بی یراق

هر طرف موتر سواران را نگر

طمطراق و طمطراق و طمطراق

حاصل این بزکشی های جهان

سرملاق و سرملاق و سرملاق

راحت جاوید آرد از تنبلی

اتفاق و اتفاق و اتفاق و اتفاق

تنبلان هر سوفتند از تنبلی 

چار پلاق و پار پلاق و چار پلاق

گر همی خواهی که گردی بی وقار

آشنا شو را رجب خان چتاق

ماش پلو خوردیم درجای رقیب

شور بود و دوده بوی و پرشماق

اسپ گادی ناوه کش از لاغریست

میدود بیچاره از ضرب شلاق

زال دنیا را چه خوش گفت عشقری

یک طلاق و دو طلاق و سه طلاق