افغانستان سلام
از کتاب: راگ هزره
، فصل فرهاد دریا
، بخش
،
فرهاد دریا
ازی آواره ، ازی سرگردان ،
ازی تنهائی ، او ازی زندان
به کابل جان به کابل جان
به کابل جان سلام ، افغانستان سلام
مسافرم چه کنم نیست منزلم یاران
غریبی دامن دریای کابلم یاران
مرا زیارت دل های خسته میخاند
کجا روم که نباشد غم دلم یاران
فلک مرا به گناهی نکرده میگیرد
یتیمی مانده سر راهی قاتلم یاران
صدایی ملت هر دم شهید و آواره
رباب کهنه ای زخم و تحملم یاران
ازی تنهائی ، او ازی زندان
به کابل جان به کابل جان
به کابل جان سلام ، افغانستان سلام
مسافرم چه کنم نیست منزلم یاران
غریبی دامن دریای کابلم یاران
مرا زیارت دل های خسته میخاند
کجا روم که نباشد غم دلم یاران
فلک مرا به گناهی نکرده میگیرد
یتیمی مانده سر راهی قاتلم یاران
صدایی ملت هر دم شهید و آواره
رباب کهنه ای زخم و تحملم یاران