تنهاترین مرد زمینم
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
تنهاترین
تنهاترین مرد زمینم
وقتی تو باشی من سرودی از یقینم
پیوند شبهای شگفتن را بیاموز
با من بمان تا من سخاوت را ببینم
برگ گلی یاس سفید خانه بودم
اینک چو برگ خشک پاییز غمینم
تنهاترین
تنهاترین مرد زمینم
بر من بتاب ای امتداد شهر خورشید
در استقامت با تو چون دیوار چینم
تنهاترین
تنهاترین مرد زمینم
وقتی تو باشی من سرودی از یقینم
پیوند شبهای شگفتن را بیاموز
با من بمان تا من سخاوت را ببینم
تنهاترین مرد زمینم
وقتی تو باشی من سرودی از یقینم
پیوند شبهای شگفتن را بیاموز
با من بمان تا من سخاوت را ببینم
برگ گلی یاس سفید خانه بودم
اینک چو برگ خشک پاییز غمینم
تنهاترین
تنهاترین مرد زمینم
بر من بتاب ای امتداد شهر خورشید
در استقامت با تو چون دیوار چینم
تنهاترین
تنهاترین مرد زمینم
وقتی تو باشی من سرودی از یقینم
پیوند شبهای شگفتن را بیاموز
با من بمان تا من سخاوت را ببینم