42

جان جان بگو

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

زراه ديده در دل خانه کردی
سپس اين خانه را ويرانه کردی
نگويم زانچه کردی يا نکردی
فقط يک گپ مرا ديوانه کردی
جان جان بگو کجا روی
پالم چرا تنها روی
دل نغمه ها آورده است
جان راه ها پيموده است
تاکه به ما يکجا روی
تا که به ما يکجا روی
بمن عشقت جنون آموزد آخر
زدنيا ديده ام را دوزد آخر
درون سينه ام آتش ميفروز
در آنجا خانه ات ميسوزد آخر
جان جان بگو کجا روی
ظالم چرا تنها روی
دل نغمه ها آورده است
جان راه ها پيموده است
تا که به ما يکجا روی
تا که به ما يکجا روی