42

سرکتی جائے ہے رخ سے نقاب آہسته آہسته

از کتاب: راگ هزره ، فصل ترانه های خارجی با ترجمه دری ، بخش ،
ترانه های خارجی با ترجمه دری

آواز: جگجیت سنگهـ

 
سرکتی جائے ہے رخ سے نقاب آہسته آہسته
نکلتا آ رہا ہے آفتاب آہسته آہسته
جواں ہونے لگے جب وہ تو ہم سے کر لیا پردہ
حیا یک لخت آئی اور شباب آہسته آہسته
شب فرقت کا جاگا ہوں فرشتوں اب تو سونے دو
کہیں فرصت میں کر لینا حساب آہسته آہسته
سوالِ وصل پر ان کو عدو کا خوف ہے اتنا
دبے ہونٹوں سے دیتے ہیں جواب آہسته آہسته
ہمارے اور تمہارے پیار میں بس فرق ہے اتنا
اِدھر تو جلدی جلدی ہے اُدھر آہسته آہسته
وہ بیدردی سے سر کاٹے امیر اور میں کہوں ان سے
حضور! آہستہ آہستہ جناب! آہسته آہسته
 
پرده از رخش یکسو میلغزد آهسته آهسته
و آفتاب برهمی خیزد، آهسته آهسته
از هنگامی که شادابتر شده، نهان از چشم من گردید
حیا ناگهان بر او چیره گشت و جوانی آهسته آهسته
وقتی از چگونگی "دیدار" پرسیدمش، از ترس دشمنان
لبهــا را چندان رویهم فشرد و پاسخ داد آهسته آهسته
شب جدایی بیدار نشسته ام، ای فرشته [مرگ] بگذار بخوابم
زمان دیگری با من تصفیه حساب کن، آهسته آهسته
میان دوست داشتن تو و من دگرگونی چنین است
اینسو شتاب اندر شتاب است، آنسو آهسته آهسته
"امیر"! او بیدردانه سر میبرد و من به او گویم
ای دوست! آهسته آهسته! ای یار! آهسته آهسته