42

دنيا به كسي نماند و نمي ماند

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرخ احمدی ، بخش ،
فرخ احمدی

دنيا به كسي نماند و نمي ماند
آ دوست شويم كه دوستي مي ماند
امروز خوشي كنيم با هم يكجا
آينده چي ميشود خدا ميداند

يك عمر به عشق پاك من بهانه كدي
هوشيار بودم مرا تو ديوانه كدي
باور نكني كه از تو دلگير شوم
اي دوست اگر ستم كني يا نكني

نام تو بود ورد زبان عاشق
ياد تو بود مؤنس جان عاشق
ني دوزخ ني بهشت را ميدانم
ز اين بيش مگير امتحان عاشق