شبى ز شب ها
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
شبى ز شب ها، من و تو تنها
به موج دريا خيره مى ديديم
تو زيبا، اى ديده شهلا
من با تمنا، بى رنج و سودا
آن شب كه رفتى، از من چه ديدى
دلم شكستى، از من بريدى
رفتى كجا تو، اى ديده جادو
از من رميدى مانند آهو، كجا؟
شبى دگر هم، من و دل و غم
به پاى گل ها قصه مى كرديم
چه شب ها، بيمار و تنها
ناله سر دادم، گريه ها كردم
شبى سيه بود، نه نور مه بود
شبى كه يارم ز من جدا بود
چو او خبر شد، غمم به سر شد
ستاره ها شبم سحر شد خدا!
شبى ز شب ها، من و تو تنها
به موج دريا خيره مى ديديم
تو زيبا، اى ديده شهلا
من با تمنا، بى رنج و سودا
به موج دريا خيره مى ديديم
تو زيبا، اى ديده شهلا
من با تمنا، بى رنج و سودا
آن شب كه رفتى، از من چه ديدى
دلم شكستى، از من بريدى
رفتى كجا تو، اى ديده جادو
از من رميدى مانند آهو، كجا؟
شبى دگر هم، من و دل و غم
به پاى گل ها قصه مى كرديم
چه شب ها، بيمار و تنها
ناله سر دادم، گريه ها كردم
شبى سيه بود، نه نور مه بود
شبى كه يارم ز من جدا بود
چو او خبر شد، غمم به سر شد
ستاره ها شبم سحر شد خدا!
شبى ز شب ها، من و تو تنها
به موج دريا خيره مى ديديم
تو زيبا، اى ديده شهلا
من با تمنا، بى رنج و سودا