42

گفتم که نرو مده آزرم

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

گفتم که نرو مده آزرم
آخرزفراق تو بیزارم
از نرگس چشم تو بیمارم
دیگر تو مده جور بسیار

در کوی تو من شدم افسانه
با یاد تو دل شده دیوانه
ازبوسه ی لب بده پیمانه

ای دشمن دل آفت جانم
بشنو تو دمی آه و افغانم
زین بیش مکن تو پریشانم