لب دریا مسافرهای خسته
از کتاب: راگ هزره
، فصل فرهاد دریا
، بخش
،
فرهاد دریا
لب دریا مسافرهای خسته
لب دریا به دلهای شکسته
لب دریا غروب و خلوت شام
کبوترهای بال و پر شکسته
محبت گم شده یاری نمانده
ره و رسم وفا داری نمانده
در این بشکسته در بشکسته دیوار
به جز از گریه و زاری نمانده
جدایی زلف غم را شانه کرده
تباهی قصد کفتارخانه کرده
گلوبند محبت های مرا
کسی بگسسته دانه دانه کرده
لب دریا به دلهای شکسته
لب دریا غروب و خلوت شام
کبوترهای بال و پر شکسته
محبت گم شده یاری نمانده
ره و رسم وفا داری نمانده
در این بشکسته در بشکسته دیوار
به جز از گریه و زاری نمانده
جدایی زلف غم را شانه کرده
تباهی قصد کفتارخانه کرده
گلوبند محبت های مرا
کسی بگسسته دانه دانه کرده