42

وطن بر دشمنت گفتم

از کتاب: راگ هزره ، فصل الیاس شهنا ، بخش ،
الیاس شهنا

وطن بر دشمنت گفتم که با آتش مکن بازى
چو آتش سوختن دارد، مکن بازى که مى بازى

نمى دانى مگر دشمن که مشت واحد است افغان
و شهرت دارد این ملت به جانبازى و سربازى

به آزادى ترا میهن امان الله رسانیده
چنانت هم نگه دارم، منم فرزند آن غازى

بیا اى ملت افغان کنار همدیگر باشیم
که دشمن سال ها دارد میان ما شراندازى

بکوش اى نسل فردا ها به کسب علم و فن امروز
وگر نى ملک ویران را تو آباد از چه مى سازى

زراب از سطح پامیرت به دشمن زد چنین فریاد
تو با این ورشکستن ها چرا بیهوده مى تازى