42

از بسکه نازنينی و نازت کشيدنيست

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

از بسکه نازنينی و نازت کشيدنيست
هرحرف کز دهان تو باشد شنيدنيست
افتد اگر به ماه رخت چشم آفتاب
تصديق می کند که چنين روی ديدنيست
خود می مکنی لبت به شگفتن که هر کجا
دانسته يی لب نمکين ات مکيدنيست
آرام و تاب و صبر و قرارم ربوده يی
شيرين لبی که شهد وصالش چشيدنيست
از بسکه نازنينی و ناز ات کشيدنيست
هرحرف کز دهان تو باشد شنيدنيست