مــن اگــر ایــن بـــار رفــتــم ، رفــتــم آزارم مــکــن
از کتاب: راگ هزره
، فصل استاد سرآهنگ
، بخش
،
استاد سرآهنگ
مــن اگــر ایــن بـــار رفــتــم ، رفــتــم آزارم مــکــن
این تـغـافـلـهـای بـیـش از پـیش در کـارم مـکـن
پـای بـرگشتـن نخـواهم داشت خواهم رفت و ماند
در تــمـاشــا گــاه دیـگــر نـقــش دیـوارم مـکــن
بـنده می خـواهی ز خـدمتـکار خـود غـافـل مبـاش
مـی شـود نـاگـه کـسـی دیگـر خـریدارم مـکـن
من که مستـم مجلست گر هست و میر مجلسی
بـزم خـود افسـرده خـواهی کرد هشـیارم مکن
عزت سگ هست در کوی تو وحشی خود چه کرد
گر چه عاشق خوار می باید، چنین خوارم مکن
این تـغـافـلـهـای بـیـش از پـیش در کـارم مـکـن
پـای بـرگشتـن نخـواهم داشت خواهم رفت و ماند
در تــمـاشــا گــاه دیـگــر نـقــش دیـوارم مـکــن
بـنده می خـواهی ز خـدمتـکار خـود غـافـل مبـاش
مـی شـود نـاگـه کـسـی دیگـر خـریدارم مـکـن
من که مستـم مجلست گر هست و میر مجلسی
بـزم خـود افسـرده خـواهی کرد هشـیارم مکن
عزت سگ هست در کوی تو وحشی خود چه کرد
گر چه عاشق خوار می باید، چنین خوارم مکن