42

از پیشم میری

از کتاب: راگ هزره ، فصل رمشا شفا ، بخش ،
رمشا شفا

از پیشم میری
آن بیرون این بار هنوز باران است
اشکایم دیدی
ولی این بار دوریم برایت آسان است

امشبم باران است
آسمانم این بار شده دیوانه
تو روزات آرام است
اینجا یکی نا آرام است

بگو هنوز یادت است
درگوشم آهسته
گفتی با من میمانی
بلی همیشه یادت است

ولی رفتی بی وفا
بر تو فرقی نداشت
که چی میاد به سرم بعد از این
خیلی بی تو سخت میگذرد این شبها

از پیشم میری
کاش میشد ببینم این خواب بوده
از پیشم رفت
فهمیدم دوریم براش آسان است

امشبم باران است
آسمانم این بار شده دیوانه
تو روزات آرام است
اینجا یکی نا آرام است

بگو هنوز یادت است
درگوشم آهسته
گفتی با من میمانی
بلی همیشه یادت است

ولی رفتی بی وفا
بر تو فرقی نداشت
که چی میاد به سرم بعد از این
خیلی بی تو سخت میگذرد این شبها