42

از گردش چشم سیاه ات

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ولی ، بخش ،
احمد ولی

از گردش چشم سیاه ات سرخوش و مست ام
تا هستی و هستم تا هستی و هستم
یعنی که بیاد نگه ات باده پرستم
از گردش چشم سیاه ات باده پرستم
تا هستی و هستم تا هستی و هستم

ای کاش که در محفل حسن و چمن ناز
ای آینه پرداز
چشم تو دهد باده و پیمانه بدستم
تا هستی و هستم تا هستی و هستم
از گردش چشم سیاه ات سرخوش و مست ام
تا هستی و هستم تا هستی و هستم