آزارم مده که دلم تنگ است
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ولی
، بخش
،
احمد ولی
آزارم مده که دلم تنگ است
امشب با منت چه سر جنگ است
قربانت شوم این چه نیرنگ است
ازیک نگه ات دلم افسون شد
دیوانه و مست همچو مجنون شد
بس بس که دلم چشمهً خون شد
یک بوسه از آن لب نابم ده
دل سوخت زغم کمی آبم ده
از ساغر عشق تو شرابم ده
امشب با منت چه سر جنگ است
قربانت شوم این چه نیرنگ است
ازیک نگه ات دلم افسون شد
دیوانه و مست همچو مجنون شد
بس بس که دلم چشمهً خون شد
یک بوسه از آن لب نابم ده
دل سوخت زغم کمی آبم ده
از ساغر عشق تو شرابم ده