42

مست شدم ساقی

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

مست شدم ساقی، مست شدم ساقی
مستم از می بکن ای ساقی زیبا امشب
قد بر افراز و بکن ولوله بر پا امشب
ساقیا مست ز یک جرعه شرابم کردی
ریز یک جرعه ی دیگر که کبابم کردی
شراب ارغوانی ریز در جام
که با هم سر کشیم آرام آرام
محتسب بیخبر آمد به می و مینا زد
سنگ بر سینه ی ما و همگی دنیا زد
بگو با یار کار مشکل من
پیاله سازد از آب و گل من
محتسب ما همه را دست و سر و پا شکند
ای خوش آن سر که بجای سر مینا شکند
خریدار میم هر جا که هستم
که من تا زنده ام می می پرستم