42

نمیخواهم ترا، ای دخت مغرور!

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

نمی‌خواهم تـرا، ای دُخـت مـغــرور!
نمی‌خواهم که دلـــــدارم تو باشی
غمت گـر بـر دلــم بـار گــــران است
نمی‌خواهم که غمخوارم تو باشی
نـگـاهـم بـا تـو راز عـشـق گـــــویـد
تـو بـر عشق رقـیـبـم سـر گـردانـی
شدم بـازیچـه ی دستت که هر دم
مــــــرا مـی رانی و گـه مـی نـوازی
ز چشمم گـر سرشک غــــم بـبـارد
نمی‌خواهم که دامـــــانـت بـگـیــرم
غـرور خویش را سـازم غـرور ماهی
از ایـن پس گـر ز هـجــرانـت بمـیـرم