چرا کلمات اوغان، اپگان و افغان از شاهنامه حذف شده است؟
دروغ های که فارس ها به فردوسی زده اند
در حاشیه جعلکاری های تاریخ ادبیات افغانستان باستان
یکی از تحریفات و جنایات فرهنگی دشمنان افغانستان هم غیر موجه جلوه دادن و یا تحریف و جعلکاری های دیوان های اشعار بزرگان ادبیات ما و تغییر کلمات است. این ناهمگونی ها بیشتر در شاهنامه فردوسی شاعر دری زبان امپراتوری غزنویان است. شاهنامه یکی از آرزو های دیرینه بود که مورد توجه سلطان محمود غزنوی قرار داشت و سعی هم براین بود تا تاریخ باستان سرزمین ما بگونه یی واقعی به نظم کشیده شود. فردوسی این پیشنهاد سلطان را پذیرفت و با استفاده از کار های را که ابوالؤید بلخی، دقیقی بلخی، ابومنصوری بلخی. و دیگر بزرگان نوشته و نیمه تمام گذاشتند را باید با انجام می رسانید. با آنکه فرجام شاهنامه ناخوشایند بود و فردوسی در زمانی که باید مورد تفقد شاه واقع می شد ، وفات نمود. ولی حقیقت شاهنامه را تا کنون بازگو ننموده اند و این سوال تا هنوز بطور تحریف شده به مردم داده می شود که سلطان در برابر فردوسی تفقد نشان نداد. این حقیقت را در بحث های آینده تذکار خواهم داد.
و اما چرا شاهنامه اکنون در گرو متعصبین فارس قرار گرفته و از آن منحیث یک وسیله ابزاری اجتماعی – سیاسی استفاده می نمایند. گاهی از محمود غزنوی بدگویی می نمایند، گاهی فردوسی را ضد اندیشه های دینی و زبان عربی می دانند، اشعارش را تحریف میکنند، ابیات اضافه از خود بالایش می نویسند و از همینگونه کار های سخیفانه غیر علمی که گویا فردوسی تنها برای فارس زاده شده است.
ولی هیچگاه نمی دانند که فردوسی اصالت زبان دری را پاس داشته و در نگهداری آن اهتمام ورزیده است، فردوسی سلطان محمود غزنوی را " فریدون بیدار گر" زمان خوانده است، فردوسی به تمام نژاد ها علایق اجتماعی پیوند داشته و نهایت شاهنامه بازگو کننده بخشی از تاریخ بدون اسناد و روایتی آریانا -افغانستان بوده است.
فارس ها حتی اشعار او را درست تعبیر نتوانسته اند و سعی برآن دارند تا با ابیات جعلی چون " چو ایران نباشد تن من مباد" و یا " عجم زنده کردم بدین پارسی" که همه ابیات دروغین و نامطلوب بوده و در دیوان فردوسی جا داده شده است.
یکی از تحریفات دیگر پارس ها، همانا تعصب زبانی و عدم یاددهانی از کلمات افغان، اوغان و آپگان است که در شاهنامه ذکر داشته است. علاوه برآن کلمات "لاچین" و بلوپ" را نیز حذف نموده اند. چنین برخورد غیر عقلانی نه تنها هویت فارس ها را در برابر دیگر نژاد های اصیل آریایی خدشه دار و نامطلوب ساخته است که حس اعتماد به گفته ها و نوشته های این نهاد های متعصب کمتر شده است.
موضوع زبان "دری" و فارسی" نیز در کشاکش این تعصبات باقیمانده و تا هنوز فارس ادعای برتری و قدامت فارسی را نسبت به دری میدانند. که دراین مورد بحث های اکادمیک و نوشته ها و تحقیقت علمی را خدمت تان پیشکش می دارم.
و اما کلمه افغان یا اوغان و یا آپگان چرا از شاهنامه حذف شده است و در قاموس هم جای نداده اند. مگر فردوسی از افغان دراین شاهنامه یادی نکرده است. چرا دیده درایی و نموده و خجالت نمی کشند.
نژادش ز اوغان، سپاهش هزار
همه ناوک انداز و ژوبین گزار
سپاهیان افغان در مسیر تاریخ پرعظمت آریانا - افغانستان همیشه با درایت و در جهت حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور خویش رزمیده اند. شکست "بسوس" افغان در برابر قوای هخامنشی دال براین مدعاست. در هر دوره یی مبارزان و سپاهیان افغان / اوغان در کنار نظام های مردمی با ایستاده گی و پایمردی به دفاع برخاسته اند.
افغان و ناوک اندازی و زوبین فکن
افغان ها همانند دیگر نژاد های اصیل آریایی چون پشه یی ها، لاچین و بلوچ زنده گی دوره گرد و کوچی خود را نیز داشته اند و سراسراین سرزمین را از اناتولیا و آسیای میانه و از دشت های کرمان و اصفهان تاوادی های دهلی وادامه آن تا بنارس بعنوان لشکر ناوک انداز، تیرزن، سوارکار، و ژوبین فکن مشهور بوده و سلاطین نیز از خص.وصیات و شهامت افغان ها در کشور گشایی ها، برقراری امنیت و نظام سازی، تحرکات مثبت اجتماعی و بازسازی ها استفاده نموده اند . افغان نژاد قابل باو تاریخ اند و در اشعار بزرگان معرفت این سرزمین نیز جایگاه خود را دارند. بطور نمونه این ابیات را ذکر مینمایم:
فردوسی طوسی
نژادش ز افغان سپاهش هزار
همه ناوک انداز و ژوبین گذار.
به صندوق پیلان نهادند روی
کجا ناوک انداز بود اندر اوی .
ابر میسره چل هزار دگر
همه ناوک انداز پرخاشخر.
ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان
پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان باز.
فرخی
به برگستوان پیل پوشیده تن
پر از ناوک انداز و آتش فکن .
اسدی
ز دست ناوک اندازان چشمت
همیشه ناوکی بر جان می آید.
خاقانی
گر اوناوک اندازد از زور دست
مرا غمزه ٔ ناوک انداز هست .
نظامی
ناوک انداز آسمان چو بدید
طاق ابروی تو کمان بشکست .
عطار
توان دیدن ز خال گوشه ٔ چشمت سویدا را
نگاه ناوک انداز تو از بس دلنشین باشد.
سپرنگ لنگ یکی از محققان آمریکایی بار اول این کتیبه را خواند و در ۱۳۱٩َ (1940م.) در مجله "سامی" امریکا مقالهء را نوشته و به نشر رسانید. وی کلمه "ابگان" رابه نام "افغان" کنونی تطبیق کرد. وی می نویسد:
"نام شاهپور سوم پادشاه ساسانی که هفتاد سال (از 309-379م.) حکم راند، صفتی و لقبی به شکل "اپه گان" مذکور است که این کلمه را می توان از قبیل همان "ابگان" سابق الذکر شمرد که به طور صفت مسوغ دلاوری، رشد و یا نجابت و یا رشته های نژادی آورده شده یاشد..." (ز، ص ۲٥۸)
کلمه اپگان در شاهنامه
کلمهء "اپگان" که بعدٍ معرف شده و به "افغان" شکل گرفت، در اکثر آثار نویسنده گان نخبه و تاریخی افغانستان ذکر شده است که از آنجمله یکی هم شاهنامه فردوسی است که کلمه "اوغان" را در ابیاتش چنین بکار برده است: (س، ص ص ۸۱ و ٩۲-٩۳)
چنین گفت دهقان دانش پژوه
مراین داستان را ز پیشن گرو
که نزدیک زابل به سه روزه راه
یکی کوه بد، سر کشیده به ماه
بیک سوی او دشت خرگاه بود
دگر دشت، زهندوان راه بود
نشسته در آن دشت بسیار کوچ
ز اوغان و لاچین و کرد و بلوچ
یکی قلعه بالای آن کوه بود
که آن حصن از مردم انبوه بود
بدژ در یکی بد کنش جای داشت
که در رزم با اژدهای پای داشت
نژادش ز اوغان، سپاهش هزار
همه ناوک انداز و ژوبین گزار
ببالا بلند و به پیکر ستبر
به حمله چو شیر و به پیکار ببر
دو رانش بمانند ران پیل
که رزم جوشان تر از رود نیل
به نیرو جدا کردی از کوه کمر
گریزان ز رزمش بدی شیر نر
چو پیکار جستی ز مردان مرد
ز مردان برآوردی از گرز گرد
ورا نام بودی کک کوهزاد
به گیتی بسی رزم بودش به یاد
هزار و صد و هژده اش سال بود
بسی بیم ازو در دل زال بود
همچنان در جای دیگری از مبارزه افغان ها و کک کوهزاد نیز یاد نموده و سروده است:
سوی دشت خرگاه تازیم زود
ز افغان و لاچین برآریم دود
کک کوهزاد اژدهای نر است
ز گرشسپ و از سالم جنگی تر است
دگر آنکه در گوه با آن دلیر
هزاران جنگی همه همچو شیر
به مردی فزونند هریک ز کک
بود کک ز پیکارشان سبک
هزاران سواران افغان گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه
تدارم درنگ امشب ایدر ز کین
مگر سوی اوغان و خرگه زمین
فردوسی در بخش دیگر شاهنامه باز هم از شهامت و غیوری افغان ها یاد نموده می سراید:
یکی گفت ای نامور پهلوان
دل کارزار و خرد را روان
نهنگ دمانست و شیر ژیان
به نیروی او کس نبسته میان
نژادش ز اوغان، سپاهش بلوچ
ابردشت خرگاه بگزیده کوچ
اگر بخواهیم شاهنامه را تحلیل محتوایی تاریخی کنیم تمام شخصیت ها، مکان های جغرافیایی و اسامی مبارزان و پهلوانان این قصه ها تا هنوز در همین افغانستان کوچک شده جایگاه خود را دارد.ما از ارزش های تاریخی خود باید پاسداری نماییم.
ادامه دارد..بخش نهم تحریفات و اشتباهات ابیات شاهنامه...پیگیری نمایید