یک شب آخر دامن آهی سحر خواهم گرفت
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ولی
، بخش
،
احمد ولی
یک شب آخر دامن آهی سحر خواهم گرفت
داد خود را زآن مه ای بیدادگر خواهم گرفت
چشم گریان را به طوفان بلا خواهم سپرد
نوک مژگان را به خوناب جگر خواهم گرفت
یا به زندان فراق اش بی نشان خواهم شدن
یا گریبان وصال اش را بی خبر خواهم گرفت
یا بهار عمر من رو به خاموشی رود
یا نهال قامت او را به بر خواهم گرفت
داد خود را زآن مه ای بیدادگر خواهم گرفت
چشم گریان را به طوفان بلا خواهم سپرد
نوک مژگان را به خوناب جگر خواهم گرفت
یا به زندان فراق اش بی نشان خواهم شدن
یا گریبان وصال اش را بی خبر خواهم گرفت
یا بهار عمر من رو به خاموشی رود
یا نهال قامت او را به بر خواهم گرفت