آن شب که ترا بادگری دیدم و رفتم
از کتاب: راگ هزره
، فصل هنرمند نابیدا
، بخش
،
هنرمند نابیدا
آن شب که ترا بادگری دیدم و رفتم
چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم
مانند نسیمی که نداند ره خود را
دامن ز گلستان تو برچیدم و رفتم
آغوش تو چون محرم راز دگری بود
پیوند دل از عشق تو ببریدم و رفتم
هر نغمه که برخاست از این بزم غم آلود
غیر از سخن عشق تو،نشنیدم و رفتم
چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم
مانند نسیمی که نداند ره خود را
دامن ز گلستان تو برچیدم و رفتم
آغوش تو چون محرم راز دگری بود
پیوند دل از عشق تو ببریدم و رفتم
هر نغمه که برخاست از این بزم غم آلود
غیر از سخن عشق تو،نشنیدم و رفتم