42

دل بی قرار دارم

از کتاب: راگ هزره ، فصل غزال عنایت ، بخش ،
غزال عنایت

گفتم دل بی قرار دارم چه کنم
یک یار در این دیار دارم چه کنم
تو ناله نکن که کار آسان نبود
دل را بدهی به یار آسان نبود

کی ناله کنم درد تو بیمارم کرد
رسوا و ردی به پیش اغیارم کرد
عشقی که به جان خریدی بیمار شوی
شاید به رهی عشق سر دار شوی

باکی نبود اگر بمیرم شادم
پیش از سر دار بکن دمی آبادم
ای یار برو ناله و زاری تا کی
دیوانه نشو گله گزاری تا کی

دیوانه نیم بر لب من جان آمد
فریاد که دلبرم پشیمان آمد
ای عاشق بی قرار دردت را بخور
پوشیده بنال بسیار دردت را بخور

شوریده هوای نو بهاری در من
پاشیده ای تخم بیقراری در من
گپ کم کو که بابام خبر دار شود
از عاشقی دخترش دل افگار شود

جانم چقدر بهانه تراشی داری
با بهانه و حیله دلخراشی داری
برگرد و نرو بیا دم سازم شو
بنشین دمکی همدم و همرازم شو