وقتی که دل تنگست،
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
وقتی که دل تنگست، فایده اش چیست آزادی
زندگی زندانست، وقتی نباشد شادی
آدم که غمگینست، دنیا برایش زندان است
در بین صد میلیون، باز هم تنها میماند
دنیای زندانی دیواراست
زندانی از دیوار بیزاراست
پرنده که بالش میسوزد
دل غم به حالش میسوزد
آخر مرگ است برایش رهایی
پرنده که بالش میسوزد
دنیای زندانی دیوار است
زندانی از دیوار بیزار است
وقتی که دل تنگست، فایده اش چیست آزادی
زندگی زندان است وقتی نباشد شادی
در دنیا هر کجا پرنده یی اسیراست
وقتی که میخواند آدم دلش میگیرد
دنیای زندانی دیواراست
زندانی از دیوار بیزاراست
زندگی زندانست، وقتی نباشد شادی
آدم که غمگینست، دنیا برایش زندان است
در بین صد میلیون، باز هم تنها میماند
دنیای زندانی دیواراست
زندانی از دیوار بیزاراست
پرنده که بالش میسوزد
دل غم به حالش میسوزد
آخر مرگ است برایش رهایی
پرنده که بالش میسوزد
دنیای زندانی دیوار است
زندانی از دیوار بیزار است
وقتی که دل تنگست، فایده اش چیست آزادی
زندگی زندان است وقتی نباشد شادی
در دنیا هر کجا پرنده یی اسیراست
وقتی که میخواند آدم دلش میگیرد
دنیای زندانی دیواراست
زندانی از دیوار بیزاراست