42

شب مهتاب

از کتاب: راگ هزره ، فصل آریانا سعید ، بخش ،
آریانا سعید

شب مهتاب كه ميخنده ستاره
دو چشمانم بيادت اشكباره
نمی توانم نمی توانم كنم صبر از جدايی
برای تو دلم تنگ است خدايی
نمی توانم نمی توانم كنم صبر از جدايی
برای تو دلم تنگ است خدايی

توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار
توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار

بيادت گريه چندان ميكنم يار
كه دل ها را پريشان ميكنم يار
تمام كوچه و تمام كوچه و پس كوچه ها را
ز اشك خود چراغان ميكنم يار
تمام كوچه و تمام كوچه و پس كوچه ها را
ز اشك خود چراغان ميكنم يار

توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار
توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار

دلی در عـاشقی بيكينه دارم
به سينه جای دل آيينه دارم
فقط در خاطرم، فقط در خاطرم تنها توهستی
زهجرت آتشی در سينه دارم
فقط در خاطرم، فقط در خاطرم تنها توهستی
زهجرت آتشی در سينه دارم

شب مهتاب كه ميخنده ستاره
دو چشمانم بيادت اشكباره
نمی توانم نمی توانم كنم صبر از جدايی
برای تو دلم تنگ است خدايی
نمی توانم نمی توانم كنم صبر از جدايی
برای تو دلم تنگ است خدايی

توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار
توی تو مجنون ليلايت منم يار
توی توی وامق عذرايت منم يار