42

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم

از کتاب: راگ هزره ، فصل بشیر همدرد ، بخش ،
بشیر همدرد

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم
وگر پرسی چه میخواهی تو را خواهم تو را خواهم

نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی
دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
ز شادی ها گریزم در پناه نا مرادی ها
به جای راحت از گردون بلا خواهم بلا خواهم

چنان با جان من ای غم در آمیزی که پنداری
تو از عالم مرا خواهی من از عالم ترا خواهم