استالف ما سه هزار خانه
از کتاب: راگ هزره
، فصل قادر اشپاری
، بخش
،
قادر اشپاری
استالف ما سه هزار خانه
بالای استالف زیارت شانه
استالف ما استالف جان است
مهمانخانه افغانستان است
من قد تره میان گندم دیدم
دستمال تره به جیب مردم دیدم
دستمال تره بوی کدم بوی نداد
من بوی تره بجان مردم دیدم
جاناککم قدت به گل میماند
راه رفتن کایت داغ به دل میماند
هرکس که به بالین توسر میماند
با نازو کریشمه ای تو در میماند
بالای استالف زیارت شانه
استالف ما استالف جان است
مهمانخانه افغانستان است
من قد تره میان گندم دیدم
دستمال تره به جیب مردم دیدم
دستمال تره بوی کدم بوی نداد
من بوی تره بجان مردم دیدم
جاناککم قدت به گل میماند
راه رفتن کایت داغ به دل میماند
هرکس که به بالین توسر میماند
با نازو کریشمه ای تو در میماند