114

کتاب هایی به خط و زبان پهلوی

از کتاب: تاریخ ایران

آن‌چه را که امروز قادریم با قدرت و استحکام کامل و کافی و از طریق ده مسیر عقلی و اسنادی اثبات کنیم، نخست این که در ۱۲ قرن فاصله‌ی میان ماجرای کثیف نسل کشی پوریم، تا قرن دوم هجری، هیچ نشان حضور قومی و کم‌ترین اثر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی از بومیان ایران نیافته ایم و کسی قادر نیست یک کاسه‌ی آب خوری سفالین معرفی کند که با استحکام و استدلال کافی، انتساب تولید آن به دوران «۱۲قرن سکوت» ممکن باشد و بر این نکته‌ی معین و معلوم و قابل بحث و پی‌گیری، هر باستان شناس سالم اندیشی که از پذیرش جعل و دروغ، به عنوان سند تاریخی سرباز می‌زند، صحه می‌گذارد و آن را تایید می کند.


چنین ناتوانی و غیبت طولانی تاریخی، درباره ی اقوامی که آوازه انداز و آغازگر تولید و هنر و دانش و خط و عقل‌اندیشی به جهان بوده‌اند، تنها می‌تواند شاهدی بر وسعت کشتار یهودیان، از مردم ایران و بین النهرین، در ماجرای پوریم باشد، که هیچ مورخی کم ترین یادی از آن ماجرای هایله نمی کند و یهودیان، با ساخت دروغین دو افسانه‌ی بزرگ اشکانیان و ساسانیان، کوشیده‌اند که این سکوت واقعی و دراز مدت در تاریخ ایران را، به مدد ده‌ها مورخ یهودی و پیروان خودی آنان، با هیاهوهایی از جنگ‌های دراز مدت ایران و روم، خلق مجموعه های پر اقتدار سیاسی و نظامی موهوم، تولید توهم توانایی‌های بی‌انتهای اقتصادی و نظامی و فرهنگی در آن دوران، جعل ده ها و صدها خط و کتاب و پیامبر و منجی، و دو صد قصه‌ی شاهنامه‌وار، درباره‌ی سلاطین بی‌نشان آن دو امپراتوری دروغین، پر کنند. زیرا اگر حقیقت آن خلاء تاریخی آشکار می‌شد و خردمندانی را به جست و جوی شناخت علت آن وامی‌داشت، آن‌گاه ابعاد توطئه‌ی از پیش طراحی شده ی پوریم بر جهانیان روشن و معلوم می‌شد که راه حل خفه‌کردن معضلات تاریخی در خون مخالفان را، یهودیان در جهان بنیان گذارده‌اند، که تاریخ ۵۰۰ ساله‌ی‌ اخیر رفتارهای جنایت‌ کارانه‌‌ی کلیسا و کنیسه در جهان، به طور کامل افتخار این پیش‌تازی و سردم‌داری و کشف را، برای آنان مسلم و محفوظ می‌کند.


بدین ترتیب، بدون ذره ای تردید و بی‌کم‌ترین نقص می‌توان اثبات کرد که تمام تاریخ ایران پیش از اسلام و واژه به واژه‌ی آن چه را که درباره‌ی دو امپراتوری اشکانی و ساسانی به هم بافته اند، جعل مطلق جدید و فاقد کم ترین سند اثباتی تاریخی و باستان شناختی است. اگر دستگاه فرهنگی جمهوری اسلامی و در راس آن سیمای تلویزیونی آن، از آشکار شدن این حقیقت بر مردم ما واهمه ندارد، و اگر این دستگاه عریض و طویل و پر هزینه وظیفه‌ی اشاعه‌ی اندیشه‌های جدید را هم برای خود تعریف کرده است و اگر هراسی از طلوع روشنی حقایق تاریخی ندارند، پس جرات کنند و سهمی از همان بلند‌گویی را که تقزیبا هر شب در اختیار این همه یاوه باف درباره‌ی هستی و هویت ایرانیان در عهد باستان می‌گذارند، به بیان اندیشه های نوین تاریخی بسپارند و شاهد باشند که چه‌گونه در کوتاه مدتی این مومیایی کریه تاریخ کنونی ایران باستان در پرتوی انوار حقیقت استدلال‌های جدید ذوب می‌‌شود و مردم ما پس از این همه سال، خود را از فشار دروغ‌های ۲۰۰ ساله ی ساخت یهودیان خلاص خواهند کرد.


نکته ی دوم تکرار دوباره ی این مطلب است که به علت فقدان خط کاربردی لازم در زبان عرب و در بین ایرانیان، هیچ نوشته ای به صورت کتاب، در هیچ زمینه‌ای، جز پاره لت‌هایی از قرآن نویسی، که کارکرد شخصی و نه رسمی و عمومی داشته است، تا آخر قرن سوم هجری نبوده و نمی‌توانسته است که باشد و هر عنوان و ادعایی درباره‌ی هر کتابی، در هر موضوعی، که تاریخ تالیف آن را مقدم بر پایان قرن سوم هجری قرار می‌دهند، بدون ذره‌ای ابهام، جعل و دروغ و مخلوق است و در این میان ادعای کتاب و خط به زبان پهلوی، آن‌گاه که حتی اثبات وجود و حضور سلسله های اشکانی و ساسانی نیز نامیسر است، دیگر فقط  به کار خنداندن مرغ‌هایی می‌آید که در دیگ‌ها مشغول پخته شدن برای ماکولات شب عیدند!