123

چیستان

از کتاب: چیستانهای شفاهی دری

نوع اول چیستان های عامیانۀ دری را از لحاظ ساختمان، سمبول سازی و جواب های آن میتوان به پنج گونۀ زیرین مشاهده نمود:

یک- چیستانهای تجنیسی: که در آن از کلمات متجانس کار گرفته میشود، قسمیکه دو کلمۀ طوری با هم ترکیب می یابند که کلمه بسیط آن عامتر از کلمۀ مرکب میباشد، و شنونده در قدم اول فورا متوجه کلمۀ عامتری میشود که به ذهنش نزدیکتر است و اگر در الفاظ و معنای چیستان تعمق نکند، در جواب با اشتباه مواجه میگردد.

این صنعت چیستانها مانند تجنیس مرکب در شعر است، اما باین تفاوت که در شعر کلمات مرکب ومتجانس هر دو ذکر میشود، ولی در چیستانها تنها کلمۀ مرکب ذکر میگردد. و شنونده با شنیدن آن، کلمۀ متجانسش را حدس می زند. درین نوع چیستانها معنی در خود آنها پوشیده میباشد؛ مانند اینها:

-1-

(ک،ناور:غ)

مرد ده دریا شلغم میخوره.

شنونده با شنیدن این چیستان در قدم اول متعجب  میشود که مرده چگونه «شلغم » خورده می تواند، آنهم در بین دریا. ولی با اندکی دقت میتواند دریابد که منظور از شلغم، شلغم سبزی نیست، بلکه از دو کلمۀ جداگانه «شل» و «غم» ترکیب شده است که شل بمعنی شخصی مفلوج  از پاها ست و معنی چیستان چنین است : که شخصی مرده و جسد او در بین آب دریاست و شخصی دیگری که از هر دو پا فلج است جسد را میان آب می بیند، چون خود نمیتواند برای بیرون آوردن آن اقدامی نماید، لذا غمگین است و به اصطلاح« غم» میخورد. 

-2-

(ک. پ . ب.هـ)

سبز است و بلند است خدا نیافریدیش

-3-

(بگرام: پ. ن)

چیست که خدا (ج) آنرا نی آفریده؟

شنونده ی که بار اول این چیستان را میشنود، تکانی مخیورد و سخت تحیر میگردد. زیرا همه چیز مخلوق خداوند است، این چگونه میتواند ممکن باشد که چیزی  را با وجود سبزی و بلندی، خداوند نیافریده باشد؟ ولی همانطوریکه قبلا گفته شد، جواب در خود چیستان مضمر است و گوینده انرا بار بار تکرار میکند و شنونده میشنود، ولی چون مستمع هوشش پریشان میگردد  و معنی متجانس کلمۀ اخیر در مخیله اش قوت میگیرد، زود در ک نمیتواند که کلمۀ اخیر یک کلمۀ مرکب بوده از یک اسم و یک فعل ترکیب یافته، نفی فعل نیست. یعنی خود گوینده سوالی طرح میکند که در حقیقت سوال نیست، بلکه خود جواب نیز می تواند بود. یعنی آن چیز سبز است، بلند است، خداوند آنرا « نی» ،آفریده است. گرچه موضوع در نوشته به آسانی تفکیک گردیده میتواند، زیرا در عبارت « نی آفریدش» واژۀ «نی» بصورت مستقل و جدا نوشته میشود نه پیوست. 

دو- چیستانهای استدلالی:

گرچه تمام چیستانها با استدلال حل میگردد، ولی حل این نوع چیستانها به استدلال بیشتری نیاز دارد. زیرا چیستانهای مذکور متشکل از چندین جزء است و اجزای مذکور ظاهرا با همدیگر متضاد واقع میشوند، ولی با استدلال این تضاد رفع میگردد؛ چنانچه درین چیستان:

-4-

(ک)


اشتر بمرد از لاغری،              از بسکه پی بسیار داشت.

نی در زمین، نی در هوا،            نزدیک شام، وقت سحر.

-آیا امکان دارد که شتری  باوجود بسیار داشتن پی (چربو) از لاغری بمیرد؟ 

-آیا جایی به جز زمین و هوا میتواند وجود داشته باشد؟ (البته به اساس منطق عوام)

-آیا نزدیک شام میتواند وقت سحر باشد؟

درین چیستان شش عنصر فوق متضاد اند و ظاهرا هیچ ربطی باهم ندارند ؛ ولی جواب چیستان چنین است: اشتری که چون اسپ شاعر از فرط لاغری مشرف بموت است، محتوای بارش پی یا چربوست. او بالای پلی قرار دارد که بین زمین و هوا معلق است. و این پلی که شتر مردنی در وقت سحر بالای آن تشریف دارد، نزدیک شهر قدیمی شام (مملکت سوریۀ امروز) واقع است. 

سه-چیستانهای زنجیری:

درین نوع چیستانها اوصاف با علایم چندین شی بقسم متوالی و مسلسل بیان میشود که شنونده نخست به خطا میرود و همه را اوصاف و علایم یک شی واحد میپندارد و بعدا با تفکر درمی یابد که هر عبارت یا هر جمله از خود معنای مخصوص دارد و چیستان از عبارات و جملات مستقل ترکیب یافته است مانند:



-5-

(ک)

چیستان :

آزل بزلک (1) یکی                                                     آزل بزلک ، انگور.

مازل بزلک (2) دو،                                               مازل بزلک زمبور

تیر صدف  سه ،                                                     تیر صدف نیشکر 

در کوه رود چار،                                                      در کوه رود آهو،

در آب رود شش                                                     در آب رود ماهی،

سر گمبذکش (3) هفت                                                    سر گمبذ کش انار 

------------------------------------------------------------------------------- 

1-2-  mazolbazalak / w / aazolbzalak 

این هر دو کلمه فاقد معناست و درینجا بحیث سمبول انگور و زنبور بکار رفته اند .

3-گنبد.

-6-

(ک)

چیستان:                                                          جواب :

آجلمجلان (1) یک                                      آجلمجلان، تاک.

ماجلمجلان (2) دو .                              ماجلمجلانف زنبور 

در آب رود سه .                                  در آب رود  ماهی 

در ریگ روید چار                               در ریگ روید بته

در کوه گردد، پنج                                  در کوه گردد آهو.

در دشت روید شش                                  در دشت روید سمارق

تیر صدفک هفت .                                    تیر صدفک، رواش.

چار- چیستانهای تمثیلی :   

درین نوع چیستانها عموما مشخصات شی مورد نظر بوسیلۀ حرکات دست و انگشتان، سروایما های چشم و ابرو ، بطور کنایت ادا شده و بوسیلۀ کلماتی- که در چیستان بکار برده میشود، به حرکات اشاره میگردد؛ ازینرو ما آنرا چیستانهای تمثیلی یا ایمایی میخوانیم 

یکی از خصوصیات بارز بر جستۀ چیستانهای ایمایی آنست که برای گمراه ساختن شنونده در دریافت شی ء تعیین شده یا جواب چیستان، حرکات و اشارات عموما وقاحت انگیز و دو از آداب اجرا میشود. ازاینرو از جملۀ 21 چیستان ایمایی ثبت شده صرف یکی آنرا طور نمونه تقدیم میکنیم:

------------------------------------------------------------------------  

1و 2- 

Maajolmajillaan/ w/ aajolmajolaan 

نیز کلمات مهمل اند و به عنوان سمبول هایی برای تاک و زنبور بکار گرفته شده اند.

-7-

(ک)

گرد گردانش ایقدر (با گفتن اینقدر، بوسیلۀ دست اندازۀ های دستاس نشان داده میشود.)

سوراخ دانش ایقدر ( با دست اندازه ء سوراخ دهانه دستاس تمثیب دستاس نمایان میشود.)

عبد السلامش ایقدر           (با انگشتان اندازۀ خر ک دستاس تمثیل میگردد.)

ج: دستاس.

-عبد البخیر و عبدالسلام بعنوان سمبولها بکار برده شده اند.

-ایقدر- اینقدر

-دانش- دهنش

پنج- چیستانهای عادی :

درین نوع چیستانها علایم و اوصاف مفاهیم و اشیا با قرینه های کنایوی یا استعاری و یا تشبیهات غیر صریح ارائه شده و اصل مفهوم یاشیئی مورد- نظر را از خلال این قراین در می یابند.

این گونه چیستانها که به اشکال منظوم و منثور و جود دارد، بیشترین قسمت چیستانهای عامیانه را تشکیل میدهد.

یکی از خصوصیات بارز چیستانهای عادی اینست که بعضی اوقات بشکلی ارائه میگردند، که شنونده ظاهرا گمان میبرد به اودشنام میدهند، یا قصد شوخی دارند. در حالیکه منظور دریافت شیئی مورد نظر است؛ مانند:

-8-

(ک)

بشقم و بمالم،

تره سرش بشانم.

شنونده با شنیدن این عبارت تصور میکند به او اهانت میکند در حالیکه منظور گوینده اینست که برایت نمد بسازم؛ یعنی جواب چیستان «نمد» است که از مفروشات اصیل کشور ما بشمار میرود.

با این بخش بندی گونه های چیستان میرسیم به مجموعه چیستانهای شفاهی دری که آنرا بر اساس طبقه بندی موضوعی معینی تقدیم دوستداران ادب .شفاهی و دانشمندان فرهنگ مردم شناس مینمایم.



-9-

(رخه ء پنجشیر: پ )

دختری بود مادرش نر بود

دختر اندر نکاح مادر بود.

جواب : آدم و حوا.

-10-

(هده: نن)

چوپان شصت بز داره،

سیش سفیدس، سیش سیاه.

خوردن سیاهش حلال اس،

از سفیدش حرام.

جواب: روزه در شب روز.

-سیش – سی اش، یعنی سی تای آن.

-11-

(نجراب : کا)

تخته سنگ سلیمانی 

افتاده میدانی ،

بگیرم لاغر میشم

نگیرم کافر میشم

جواب : روزه

-12-

(ک چاریکار ورخه ء پنجشیر: پ چتۀ فیض آباد : ب )

رفتم ده راه راس،

یافتم سی گز کرباس 

بگیرم لاغر میشم

نگیرم کافر میشم

ج : روزه .

-راس – راست.

-گز( به فتح اول و سکون دوم)/

Gag/ ,

واحد مقیاس طول است که در سابق معادل، یک متر و ده  سانتی بوده ولی اکنون متر را گز خوانند. 

    • میشم- میشوم

-13-

رخۀ پنجشیر: پ)

سی سوار آمده د اسلام)

روز گاو می خوره، شو آدم .

ج: روزه

-میخوره- میخورد

-14-

(باغوانی سر خرود: نن)

روی لیلی ما تو اس،

خالکا یش ستاره.

دیدن رو یشام ثواب

جواب : قرآن.

ماتو-مهتاب

-خالیکایش=خالک هایش. مصغر خالهایش.

-رویشام=رویش هم.

-15-

(درخیل رخۀ پنجشیر: پ)

نی بندۀ خداس،

نی امت رسول.

ج: قرآن.

-16-

(کن –ک)

هر برگش فیض پره،

لال و مرجان و دره.

کس بفامه شیر نره.

کس نفامه گاو و خره!

جواب : قرآن .

-«هـ»مفتوح در اخیر کلمات قافیه مخفف کلمه « است» میباشد. 

بفامه =بفهمد.

-17-

(درخیل رخۀ پنجشیر:پ و چاردهی: ک)

درون کردنش فرض،

شور دادنش سنت.

کشیدنش حرام.

ج: مرده و گور.

-18-

(باغوانی سرو خرود: نن)

سر ببر

به سولاخ برابر

زدنش سنت.

ج: مسواکه

ببر (به فتح هر دو باو سکنو را) ببر / ابنوه پر موی 

سولاخ- سراخ.

-19-

(سلطان بور سرخروده: نن)

اذان بی نماز

 جماعت بی آذان

آذان بی نماز ااذانیست که در گوش کودک نو زاد گفته میشود، و نماز جماعت بی اذان نماز جنازه است که برای ادای آن اذان گفته نمیشود.

-20-

(سندر اول:لغ)


فرض ابغ و نغ چیس؟

جواب : نماز جنازه.

ابغ (به کسر نون و بای مجهول) بلند ایستاده راست ایستاده.

نغ ممکن صورت مهمل نیع باشد.

-21-

(پغمان :ک)

پدرت یک بلست بالا میگیره.

مادرت یک بلست پاین .

جواب : بردن دست زن ومرد در وقت تکبیر تحریمه گفتن در آغاز نمازو واجب .

-22-

(قلعۀ سنگی برکی راجان : لوگر)

پدرت یک بلست پایان میگره

مادرت یک بلست بالا.

ج: حالت دست ها هنگام قیام نماز، که از مرد بالای  ناف و از زن بالای سینه قرار میداشته باشد.

-23-

(پغمان:ک)

یک حلقه و سه تمبه. 

جواب: حالت قرار گرفتن یکدست بالای دست دیگر، هنگام قیام نماز که دست راست بالای دست چپ قرار گرفتن انگشت کوچک و شصت دست دست راست بدو بند دست چپ می چیجد و سه انگشت وسطی مستقیم باقی میماند.

-24-

(قلعه مسلم چاردهی : ک)

فرض  کلوله سنت دراز چیس؟

جواب: شستن هر دو دست تا بند فرض است و شستن ساعد  یعنی از بند تا آرنج سنت 

کلوله=کروی 

-25-

(ک، چاریکار: پ)

ازینجه تا مزار،

یک دشت لاله زار.

جواب : آسمان و ستارگان.

-مزار= منظور شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ است.

-26-

(انجیل:هـ)

تنور پر از کلوچه،

سوب سیل کدم هیچی نیه.

جواب : آسمان و ستارگان 

-کلوچه:کلچه

-سوب:صبح 

-سیل کردن (به فتح اول)= دیدن.

-نیه=نیست.

-27-

(راوی بهارک :ب، کن)

دستر خان زنگالی

شوها پر، روزها خالی.

جواب : آسمان و ستارگان. 

زنگالی= زنگاری. همرنگ زنگار. سبز.

شو=شب

دستر خان= دستار خوان.

-28-

(ک، بگرام : پ)

دسترخان زنگالی 

آشه=حاشیه.

مرواری = مروارید.

(بکاور: غ)

دستر خان زنگالی،

چار گوشه یش مرواری.

-29-

(چشت:هـ)

دشت و بر زن پر از ارزن 

جواب: آسمان و ستارگان.

-30-

(که)

ده چادر نینیم بابیم ایقه پیسه انداخته که نه چادره ور داشته تا نستم و نه پیسه  ره شمرده تانستم. 

جواب : آسمان و ستارگان. 

(درچادر مادرم، پدرم آنقدر پول انداخته که نه چادر را برداشته توانستم و نه پول هارا شمرده توانستم)

-31-

(انجیل:هـ)

فرشی دارم تکانده نمیشه،

رمه دارم شمرده نمیشه.

ج : آسمان و ستارگان.

-32-

(غوریان : هـ)

گلیمی دارم که جم کده نمیشه

رمه یی دارم که شمرده نمیشه.

جواب: آسمان و ستارگان.

-جم=جمع

کده=کرده .

نمیشه=نمیشود

-33-

(گذر زرگر خانۀ میمنه ف)

قالین کلان دارم، تکانده نمیتانم، 

طلای بسیار دارم، شمرده نمیتانم.

جواب: آسمان و ستارگان

=نمیتانم=نمیتوانم.

-34-

(کن)

قالین کلانمه            اوار نمیتانی.

طلای بسیار مه             شمار نمیتانی.

جواب: آسمان و ستارگان

-کلانمه= کلانم را

-اوار= هموار.

-35-

(ک،چاریکار: پ)

قالین کلانمه ، جم کرده نمیتانی.

الماس بسیارمه،    کم کده نمیتانی.

جواب : آسمان و ستارگان.


-بسیارمه= بسیارم را.

-36-

(قلعۀ سنگی بر کی راجان: لو)

دستر خان اوا یس بسته نموتانم، 

گلها قطاریس، چنده نموتانم.

جواب : آسمان و ستارگان.

-اواریس= هموارست.

نموتانم= نمیتوانم.

-قطاریس(بیای مجهولی )=قطار است.

چنده چیده.

-37-

(غوریان : هـ)

درخت سنبل صد برگ و دو گل .

جواب: آسمان ستارگان، آفتاب و مهتاب.

-38-

(ک)

کدام باغس که هزار نرگس و دو گلاب داره؟

جواب: آسمان ستارگان، آفتاب و مهتاب.

-39-

(ک)

دسترخان آبی.

پر از نان ریزگی 

دو تا نانش فطیری 

جواب: آسمان و ستارگان، آفتاب و ماه.

-ریزگی ( به کسر اول و سکون دوم و سوم) بارچه های کوچک براده.

-40-

(ک، چاریکار: پ)

دستر خان نیلی،

دو تا نانش فطیری.

جواب: آسمان آفتاب و ماه.

-41-

(ک)

یک پدر و یک مادرف دگه کلش برادر 

جواب: آسمان آفتابف مهتاب و ستارگان.

-دگه= دیگر

-کلش=کل آنها همگی 

-42-

(فتح آباد سر خرود: نن)

اسپ سوزه سوار شده نمیتانم،

گل سرخه گرفته نمیتانم.


جواب:آسمان و آتش.

-سوز ( به فتح اول و سکون دوم و سوم)= سبز.

=سرخه=سرخ را

-43-

(تنگ نواب جبارخان، سر خرود: نن)

یک روشندان استادس خوانده نمیتانم.

دگیش افتادس، خیستانده نمیتانم.

روانشه استاده کده نمیتانم.

ج : آسمان ، زمین و دریا.

-روشندان: روزنه های مخصوص را گویند که جهت نفوذ نور و هوا بداخل اتاق ساخت میشود و معمولا مرتفع ترین قسمت دیوار اتاق که اغلب بلند تر از دسترس میباشد ، تعبیه میگردد و توسط ریسمان یا زنجیر بسته و باز میگردد.

-استادس= ایستاده است.

-خوانده ( به فتح اول)= خوابانیده.

-دگیش دیگرش.

-44-

(ک)

از پشت کوه بر آمد ما رفش فش، 

تاقین بسرش کلاه زرکش 

جواب: آفتاب

-فش فش (به فتح اول) اسم صوت است و بر آواز مار اطلاق میشود. 

-تاقین= نوعی کلاه را گویند.

-45-

(هـ)

اشتر گردن دراز سوی هوا میروه،

طوق طلا به گردنش تنه کجا میروه؟ 

جواب: آفتاب.

-46-

(میمنه: ف)

پشت کوه نیم نان.

ج: آفتاب.

(چغدک مزار شریف: بل)

پشت کوه نیم نان بود،

شام دیدم ک نیس.

جواب : آفتاب.

-47-

(تولک: غو)

تاسی دارم در هوا

پر عقیق و کهربا

جواب: آفتاب

-48-

(ناوه:غ)

دور دیدم، دور بند دیدم

د سر کوه نور بند دیدم.

جواب : آفتاب 

-دور بند در لهجۀ هزارگی ناور بمعنا ی روشن و پر نور مستعمل است. 

-نور بند در همان لهجه زیبا و مقبول را گویند.

(ک،چاریکار و بگرام : پ)

شوگم و روز پیدا چیس؟

ج: آفتاب.

-در شهر هرات این چستان به معنای «روز: است

-50-

(چاریکار:پ ک)

گلی دیدم، گل گلاب دیدم.

هم ده کوه و هم ده سارا دیدم.

نتانه کسی خریده نی فروخته

همه روز ها سر بازار دیدم.

جواب: آفتاب

(51)

(چاریکار: پ ، ک)

یکدانه پا ن فتیر،

کل دنیا از وسیر

ج: آفتاب.

-52-

(انجیل:هـ)

در بسته و بوم بسته،

قلندر د خانه نشست.

ج: ماه، ماهتاب

-بوم:بام

-53-

(ک، چاریکار و بگرام: پ)

روزگم و شو پیدا چس؟

ج: ماهتاب،

شو: شب

-54-

(انجیل : هـ)

در بسته ، دیوال بسته،

دزدک از سرا جسته

ج: ستاره.

در شهر هرات ج: ماه

-55-

(مزار شریف :بل)

سربام ارزن کاشتم،

سوب رفتم ، دیدم نیس.

جواب: ستارگان

-سوب – صبح، بامداد

-56-

(میر لام: لغ)

شوده چادرم انگور بود،

سوب ک خیستم ، نیس

جواب: ستارگان 

(57)

(د ملا برکی راجان:لو)

آن چیس که مانند پری ناز کند،

بی پر پر دوبی دهن آواز کند.

جواب: ابر

-58-

(ک)

اشتر گردن دراز سوی  هوا میرود

تنگ زری بگردنش تشنه ره آب میدهد.

ج:ابر.

تنگ (بضم ت) نوعی صراحی سفالین را گویند که امروز زیاد تر در کابل و قندهار ساخت میشود.

-59-

(مندر اول: لغ)

تیت شوه کل دنیاره میگیره

جمعش کن ده یک کوته جای میشه

جواب: ابر

-تیت=پراگنده

-جمش=جمعش

-کوته = اتاق

-60-

(ک)

شتر گردن دراز        سوی هوا میره به ناز.

جواب : ابر

-61-

(رخه پنجشیر: پ، ک)

میشینه میرواری،

نیروه تیرواری

سفیدیش شیرواری.


جواب: ابر

واری=صورت تغیر یافته ء کلمه «ورین» و «برین» است به معنای مثل و مانند 

-62-

(ک)

بی دان خنده میکنه، بی چشم گریه، جا نام نداره.

جواب: ابر الماسک (رعد وبرق) و باران.

-جانام صورت محوره یی – جان هم-

-دان=دهن.

-63-

(بگرام و چاریکار: پف ک .کن)

میپره پرنده نیس،

غر میزنه سگ نیس 

میگرده آدم نیس

ج:ابر و رعد

-غر(بضم اول) آواز سگ را گویند، که در حالت خشم بروز میدهد.

و برسم تحثیر و توهین بر آواز انسانی نیز طلاق میشود، که از روی بی ادبی با کسی با عصبانیت  و آواز بلند عتاب نماید.

-64-

(رخۀ پنجشیر ئ چاریکار: پ)

میکشانه، میپرانه، زور داره، 

به چشم هم دیده نمیتانیش

جواب : باد

_65-

(بگرام و چاریکار: پ)

هم گرمه و هم سرده 

میروه و میگرده،

هیچ جایی نمیرسه.

جواب : باد.

-گرمه، گرم است ، درینصورت فشار در هجای اول است.

هر گاه فشار در هجای دوم باشد، صفت میشود و خاصیت شی را بیان میکند.

-سرده=سرد است

-66-

(ک)

میره، میره ، میره

به هیچ جای نمیرسه

جواب : باد.


-67-

(کرمان پنجشیر:پ)

چل چغل، چلدان جغل،

پیشه وقروت میدان چغل

جواب : باران

-چغل (به کسر اول و دوم) غربال کته بیز را گویند، پرویزنی که سوراخ های بزرگتر ازایلک یا غلبیل دارد.

-پشپه ( به کسر اول، سکون دوم و فتح سوم) معنای ان دانسته نشد و ذکر کلمۀ قروت نیز در اینجا نا مناسب بنظر میرسید.

-68-

(ک،پ)

میآیه تیرواری،

مشینه میرواری

میره فقیر واری

جواب : برف

-میشینه=می نشیند.

-69-

(ک،کن)

ازینجه تا بدخشان

دانه ، دانه ریز، ریزان

جواب: ژاله

-ازینجه= ازینجا.

-70-

(خرم و مایباق : ص)

ازینجه تا بدخشان

تخته، تخته، تراشان

جواب: یخنک(یخ)

-71-

(پشتون زرغون:هـ)

ازینجه تا به داشان،

جواب: یخ

-داشان محلیست در ولسوالی پشتون زرغون ولایت هرات.

-73-

(هـ-که)

چیس که خود یسته میشه خو «واز؟

جواب : یخ.

واز= باز

-73-

(ده توت پایین، شهر بزرگ :ب)

(ده توت پایین، شهر بزرگ : ب)

صندوقچه زلفیا خودیسته میشه خود وا.

جواب : یخ.

-صندوقچۀ زلفیا و زلبیا (به ضم اول و کسر سوم) در افسانه ها و نظیم های مردمی زیاد تکرار شده اما معنای دقیق زلفیا فعلا فهمید نشد.

-74-

(سنگ آتش فرخار: ت)

رفته میره، مگر پس نمیگرده

جواب : آب روان

-میره= میرود.

-75-

(میمنه : ف)

شلدر میزنه پسته،

شلدر میزنه پسته،

در پای عاشقان 

شلدرمیزنه پسته.

جواب : آب تشناب.

شلدر=آواز آبرا گویند، در کابل آنرا «شرس» خوانند که از سرازیز شدن آب ایجاد میشود، همچنان از سرا زیر شدن پستۀ مغز نا شده نیز اینگونه آواز شنیده میشود و از همین روست که در چیستان بالا شلدر زدن پسته کنایۀ سرا زیر شدن آب توآم با سرو صداست.

-76-

(بابه یادگار مزار شریف: بل. کرامان پنجشیر: پ)

عجایب صورتی دیدم درین دشت.

هزاران گوله خورده زنده میگشت.

جواب: آب روان.

-گوله= گلوله.

-77-

(باغوانی سر خرود: نن، مندر اول: لغ)

نمازت که قبول نمیشه ماره سرت پرتو 

-ماره= مآرا یعنی آب را 

-یعنی چیستان از جمله چیستانهای تجنیسی است، از ینرو در آن از کلمه «ما» مفهوم عربی آن که بمعنای آب میباشد، مراد است ؛ نه جمع ضمیر متکلم.

-پرتو=فعل امر از مصدر«پرتافتن» به مفهوم انداختن است. 

-پرتو=فعل امر ازمصدر «پرتافتن» به مفهوم انداختن است.

-78-

(تو لک: غو)

تا سی دارم در زمین 

پر عقیق و پرنگین.

جواب: چشمه

-79-

(ناور: غ)

اسپی دارم جل وجو،

شو وروزیرغه چپو.

جواب: دریا

-یرغه(به ضم اولوف و فتح  سوم) نوعی رفتاراسپ را  گویند.

-چپو( به فتح اول و دوم ) تاختن .

-80-

(ک)

میره ، میره، میره،

پشت خوده هیچ سیل نمیکنه

جواب : دریا.

-سیل کدن ( به فتح س) سیر کردن، دیدن.

-81-

(بابه یادگار مزار شریف : بل)

میره، میره، میره،

-مانده= خسته.

(درخیل رخۀ پنجشیر:پ-کن قلعه سلم چاردهی: ک)

بیش کج و کلنج 

با بی جلتک

دخترایش بازنگر

بچه های بیت گوی.

جواب: جوی، موج، سگ ماهی و بقه 

-کلنج (بضم اول و دوم)=صورت مهمل کج است که در محاوره مرادف و همراه آن مستعمل است.

-جلتک=جلدک، مصغر جلد، نیز رفتار.

بازنگر= رقاصه

بیت گوی= آواز خوان

)(ک)

دان داره زبان نداره

راه میره ، پای نداره

زنده جانس، صدا نداره.

جواب: ماهی.

دان=دهن

(در خیل پنجشیر: پ خم زرگر: کا)

بال داره نمیکنه پرواز

پای نداره راه میره 

جواب : ماهی 

(ک)

نه ماه ده زندان 

دو سال ده بند

خوراکش چلسپس

جواب : اشتگ (بضم اول و سوم)= کودک طفل.

-چلسپی( به فتح اول و دوم) مرکب است از کلمات چلس به معنای سست- و هموار و بی به معنای چربو. ولی در محاوره گوشت خراب را گویند . در ولایت غنی جلس به مفهوم (باز) نیز مستعمل است و درینجا مراد از چلسپی پستان مادرست و مقصد از زندان شکم مادر و منظور بند غندال که کودک را توسط می بندند.

(درخیل پنجشیر: پ .ک)

چیس که اول به چار پای باز به دو پای به به سه پا میره؟

جواب : انسان از مرحلۀ چار غوک تا گرفتن عصا در پیری.

(قلعۀ سنگی برکی را جا : لو)

یک برج و دو دروازه.

جواب: بیتی 

-99-

(پغمان : ک)

از بالا سیل آمده.

اسلم کتی بیل آمده 

از کمرش گرفت،

زدش ده دیوال.

جواب: افرازات بینی و دست.

-کتی= کد به معنای باو همراه است.

-ده =در

-10-

(راوی بهارک :ب) 

د ری بالا تنگ آمد 

دو تایریش لنگ آمد

بلوط پنج لالا جان

از کابل به جنگ آمد.

جواب » افرازات بینی و دست

-دری (بایای=مجهول) دره ی .

-بلوط پنج : ممکن نام کدام نوع درخت باشد مانند پنجه چنار که درینجا بعنوان استعارۀ دست بگار برده شده است.

-101-

(ده ملا برکی راجان:لو)

دو کس امد پنج کس برش خیست.

جواب: افرازات بینی و دست.

-برش= برایش

-خیست= خاست بر خاست.

102-

(ک)

دبه ره ده دیگ انداختم 

دیگ او شد، دبه نی.

جواب: پاها و کفش-

-ره = را.

-104-

(ک)

دوی زیر بابیم سه شد، دوی سر چار.

جواب: پاها و عصا چشمان و عینک

بابیم=بابه ام ، پدرم

-104-

(ک)

آن چیس که در آن موی نگنجه ده میان

اوبش خوردن هر کجا جناوران 

نی جناورانی که ده هوا بال زنن

اسپ و وشتر و گاو و خر و آدمیان.

جواب: پستان 

(آن چیست که در آن موی نگنجد به میان

آب بخورند هر کجا جانوران

نی جانورانیکه در هوال بال زنند

اسپ و شتر و گاو و خرو و ادمیان)

-205-

(رستاق : ت)

فرض بی نیت،

سرش ده تو، بیخش ده جیت.

جواب : پستان مادر 

-جیت= جیه ات ف مادرت 

(ک کن. پنجشیر .پ)

یک پاوک گوشت زار 

رگ و ریشیش به هزار 

سرکش تکنه تزو 

همگی خوزده ازو

جواب: پستان مادر.

-تکمه تزو= مانند دکمه

-رییشیش = ریشه اش

-ازو = از آن

-107-

(غوریان : هـ)

یک سیرک گوشت نزار 

رگ و پی داره هزار 

سر او د کله مسو

همه کس خورده از و .

-دگلمسو( به کسر او و فتح سوم و چارم) چیزیکه یکطرف آن مانند دگله باشد دگله در اصل کلوله پشم ریسی را گویند. 

-108-

(ک)

دو خواهر هستن پهلو به پهلو میشنن ،

ده و غم و شاد یکی دگه شریک هستن،

اما هر گز یک دگه ره ندیدن و نمی شناسن .

جواب : چشم ها

-می شنین= می نشینند

-دگه = دیگر

- ندیدن= ندیده اند.

-109-

(ک؛ پ؛ ل؛ کن؛ هـ)

یک جفت کبوتران ابلق 

هستند جدا جدا معلق 

پرواز به انان نمایند

از خانه ی خود بیرون نیایند 

جواب: چشم ها.

-220-

(ک، چاریکار، بگرام و پنشیر: پ)

روز میره، میره، میره،

شو یک پشتاره خار ده پشتش.

جواب : چشم و مژگان. 

میره= میرود

-111)

(چاریکار: پ)

روز میگرده میگرده

شو ده دان خاشه میمنانه 

دان= دهن

-خاشه= خاشلک 

-112-

(هده: نن)

روز میگرده، میگرده

شو سر خو د خاد هاره چپه میکند.

جواب: چشم و مژگان.

خادا = خاده ها.

(سه بر زچشت:هـ)

روز میگرده میگرده، شو یک پشته به بالی خو میگذاره.

جواب: چشم و مژگان.

-خو= به لهجۀ هرات= خود.

-بالی= بالای.

-114-

(تولک:غو)

عجایب صورتی دیدم درین دشت،

هزاران نیزه خورده زنده میگشت.

جواب: چشمان و مژگان.

-115-

(سنگ آتش، فرخار: ت)

گاو ابلق زیر سیه خار خاو کده.

-خاو=خواب

جواب: چشم و مژگان.

116

(بکاول: غ)

از سر کوه للی للی،

آخر کوه ، کلی کلی 

جواب: اشک چشم

-للی ( به کسر هر دو لام) کلوله ف مدور.

-کلی ( به کسر اول) شکل قطرات آب با اشک چشم که به اعتبار شکل آن مراد است .

-117-

(ک.چاریکار: پ)

ساختم، بافتم؛

پشت کوه انداختم.

جواب چوتی موی 

(پنجشیر:پ)

بافتم، یافتم پشت کوه پرتافتم.

-میمنه : ف)

بافتم بافتم  پس کوه انداختم.

-118-

(مندر اول : لغ)

فصل از مه،

دروش کس دیگه میکنه


جواب مو های سر و سلمانی.

-فصل = کشت رسیده و پخته شده. 

مه=من.

دیگه= دیگر

-119-

(باغوانی سر خرود: نن )

مهمان بیشمار،

به یک قطره سیر او.

جواب: موهای سرو روغن موی.

-(کندی باغ رودات : نن)

یک لکت مهمان

به یک غرب او سیر.

لکت=یکصد هزار

-غرب= واژۀ پشتوست به معنای قورت. 

-120-

(هده: نن)

هزار مهمان،

زیر یک بام،

جواب : موها و کلاه 

-121-

(میمنه:ف)

پنج بی بی چه،

یک صفه چه 

جواب: دست و انگشتان.

-122-

(ک)

یک بام، پنج ناوه

جواب: دست انسان و انگشتانش.

-123-

(میمنه:ف)

یکی بام، پنجش ناوه.

درختش که دیدم پر مینوه

جواب: دست، انگشتان و ناخن ها.

-124-

(هـ،ک،ب)

یک لانمیرسه،

دو لا که کنی میرسه .

جواب: دست انسان به دهن.

-125-

(مندر اول: لغ)

جایش ده بغل مه، سودای کسی دیگره داره.

جواب: دل ، قلب

-126-

(ک)

آسیای لم لم،

هم جو میخوره ، هم گندم.

جواب: دهن.

-لم لم (به ضم هر دو لام) چیزی را پاییره خاییدن. اشخاص مسن و سالخورده فاقد دندان که چیزی با بیره میجوند؛ میگویند: 

«لم لم کده میخوره »

-127-

(چاردهی: لغ)

دو شیر سر یک دروازه ایستاد س.

جواب : بروت ها و دهن .

(کرمان پنجشیر: پ)

چیست آنچیزیکه در خاک افتاده ویی دست پاست.،

با همه افتادگی ها گر هجوم آرد بلاست.

با ملایم طینتی در گردش آرد چرخ را

این دلیلش را مثال صاف و روشن آسیاست.

جواب: آسیا.

(چاریکار:پ)

اوش دادم فریمان،     هیش کدم ده میدان

چرخک زد وبازی کد         کل حلقه راضی کد.

جواب آسیا.

-فریمان= فراوان 

-هی= راندن.

-بازی= رقص.

-149-

(ده توت پایین: ب و ک)

چیس که  بدل میخوره به پشت میپرانه ؟

جواب: آسیا.

(و در هرات این چیستان به معنای رندۀ نجاریست.)

-البته در لهجۀ بدخشان در کلمه میخوره خ و در پشت حرف په به کسر تلفظ میشود.

(نجراب : کا)

خو کم جوزی جوزی.

نه کاه میخوره نی سوزی

شو و روز میکنه بازی.

جواب: آسیا.

-جوزی = منسوب به جوزا (چارمغز) اما در اینجا معنای آن واضح نیست.

-سوزی= سبزی

-151-

(کالک پایین شنیدند: هـ)

درزش درز گندم،

خریدارش همه مردم،

میگرده نشقار میکنه،

می شینه لبهایش کشال اس.

جواب: آسیا.

-درز= شکاف، سوراخ.

-نشقار= نخشوار.

-می شینه= می نشیند.

-کشال=آویزان.

-152-

(چاریکار: پ)

دو اسپ از دشت،

دو فیل از کوه،

به زیر سینه بر داره،

بپایش کوش فولادی ،

دهن بالای سر داره.

جواب: آسیا.

-کوش=کفش، پاپوش

(انجیل:هـ)

روز میگرده بلبلک،

شو میگرده بلبلک،

آروم نداره بلبلک.

جواب: آسیا.

=آروح= آرام

-145-

(انجیل:هـ9

سرپل «آلنجان» ،

نی نون میخوره، نی بانجان

بغیر گندم پاک.

جواب: آسیا.

-«النجان» نام محل ایست در ولسوالی انجیل ولایت هرات.

-نون= نان.

-بانجان= بادنجان

-155-

(رستاق : ت)

شر شر غلب بی بهم.

هم جو خوره هم گندم،

سنگ اول ارزنگی،

سنگ دوم برزنگی

ارزنگی میگه آخه،

برزنگی اش می رخه.

با آوزور میلزره

با آو کنم می خپه.

جواب : آسیا.

-شر شر غلب ظاهرا مهمل بنظر میرسند و ممکن اسم صورت باشد. 

-برزنگی سیاه پوست را گویند که ممکن صورت تخریب شده «زنگباری»

باشد که نسبت به یکی آزدو کشور متحد تانگا نیا- زنگبار (فعلا تانزانیا نامیده میشود) و الشان میدهد.

-ارزنگی = سفید

اخه= صورت گفتاری عطه

-میرخسته= میرقصد

-156-

(کرمان پنجشیر=:ب و بید کلان یتفل:ب )

عجایب صورتی دیدم، میان سینه پر داره.

دو پا داره میان آب  دهان در فرق سر داره.

جواب : آسیا.

-157-

(چاریکار:پ)

غف میزنه، جف میزنه، گرد خود یک د قد برف میزنه 

جواب: آسیا.

-غفیدن (به فتح اول) و جفیدن (به فتح اول) در اصل به آواز سگ در حالت خشم ، طلاق میگردد. درینجا صدای گردش آسیا با آن تشبیه گردیه است.

-158-

(ک)

غف زد، جف زد ، دهانش پر قف شد.

ج:آسیا.

-قف=کف.

-159-

(کرامان پنجشیر:پ)

قول تنگت قرسس سنگ 

جواب: آسیا.

-قرسس= اسم صورت است.

(قلعه ء مسلم چاردهی:ک)

مرغ سبز واری، 

شو و روز اس ده بازی

جواب: آسیا

-مرغ سبز واری از جمله مرغان دشتی بوده که خانگی آن نیز فراوان است، که «تیکر» و کیکر» ش گویند.

-161-

(چاریکار: پ .ک)

میخورده دان به امید 

میپوشه برف سفید.

جواب: آسیا.

-162-

(شهرستان و نارو: غ)

چاه کندوم، چپوش خاو کد.

جواب: حفره یا جقوری آسیا که در ان آرد می ریزد.

-گندوم=تلفظ هرازگی کندم= حفر کردم.

-چپوش یا چپش= بزغالۀ مادۀ یکساله را گویند. چون مردم دلیر هزاره اغلب با مالداری امرار حیات مینمایند، ازینرو انعکاس ان در لهجه هزارگی نیز بوضوح دیده میشود؛ چنانچه آنها برای دام با حیواناتی که پرورش میدهند، اصطلاحات بخصوص دارند؛ مثلا: آنچه را در شهر ها صرف بنام بزغاله می شناسند، هزاره ها برای مراحل مختلف سنی آن اصطلاحات و پژه یی دارند، چنانچه تنها برای بزغاله تا مرحله بز شدن هفت اصطلاح وجود دارد ، بقرار ذیل:

1-بزغاله: بزغاله ی نو تولد تاشش ماهگی.

2-چپش : بزغاله ی ماده ی یک ساله.

3-شپشک: بزغاله ی ماده ی دو ساله.

4-چاری بز: بزغاله ماده ایکه بالاتر از سه ساله باشد.

5-تسکه: بزغاله ی نر یکساله

6-یشک تکه: بزغاله نر دو ساله.

7-نر بز: بزغاله نر یکه بالاتر از سه ساله باد.

-خاو= خواب.

-163-

(خان آباد: کن)

خرده بیرون،

بار سر خر.

سیخ ده پشت.

پای ده سر

جواب جهاز تیل کشی.

-164-

(ک)

ام داره و نم داره ،               خوبان به شکم داره

ما میل به او داریم      او میل به زر دار 

جواب: حمام 

-165-

(میمنه: ف)

ته نم، بالانم،

میانش تمام عالم،

ج: حمام ته = پایین.

-166-

(ک)

عجایب صورتی دیدم درین شار

اگر گویم کسی یاور نداره،

بیکدم میخوره صد آدمی را

به یک دم میکشه زیبا منانش 

جواب: حمام 

-شار=شهر

-میمنه:ف)

نهنگ آدمی خوار بلاکش

سرش در آب دمبالش در آتش

بیکدم میخوره صد آدمی را

بیکدم میکشه زیبا منانش 

-167-

(بابه یادگار مزار شریف.بل)

از کوه بلتد

ازیته بخچ.

جواب: سرک ، راه.

-پخچ=پست، پایین.

-168-

(هده: نن)

دستار آغایم اقه کلانس که جمع نمیشه.

جواب : سرک

-آغا= پدر

-اقه= آنقدر

-(کاکه خیل جبل السراج: پ)

صلی داده ایم ایقه کلانس که کس جم کده نمیتانه.

-صله= دستار.

-داده= پدر

-169-

(راوی بهارک : ب)

عر عر دراز  سایه نداره.

ج:سرک

-عر عر= نوعی درخت چنار را گویند.

-170-

(ک)

دندان های تیز، تیز داره؛ اما هیچ چیز خورده نمیتانه .

جواب: اره.

-171-

(انجیل:هـ)

دو سر داره،

یک گز و نیم بر داره .

جوابک ارۀ دو سره.

-172-

(ک، پنجشیر: پ، کن، ب)

غلام بی کله ، نه زبان داره ، نی دندان ، دهانش هم تا لاقش اس.

جواب: انبور.

کله= سر.

تالاق= فرق سر.

(باغوانی سر خرود: نن)

باین شوم او بالا میشه 

مه که بالا وم او پاین میشه 

ج: تبر.

-174-

(آبدرۀ رخه پنجشیر : پ)

رو باگک دم لوته،

سر سر کوه میلوته.

ج: پاکی دلاکف تیغ سلمانی.

-لوته (به ضم اول) در اصل ظرف استوانه شکلی را گویند که دارای دسته نیز میباشد و بعوض گرفتن آب از آن استفاده مینمایند. بعضا آنرا (تسلوت) نیز گویند. درینجا منظور شکل استوانه یی ان بوده است.

-کیلوته از مصدر لوت خوردنف به معنای گشتن پیهم از پهلویی به پهلوی دیگرست.

-175-

(تولک:غو)

سیه توک بر مو ته می زد.

جواب: پاکی

-سیه توک ( به فتح وو او) سیاه رنگ.

-بر=پهلو.

-مو= مرا

-176-

(آبدرل پنجشیر، چاریکار و بگرام: پ)

غلامک چست و تیز از بام هیزم می پرته. 

ج: پاکی دلاک ف تیغ سلمانی.

-چست ( به ضم اول و سکون دوم و سوم) و تیز (به یای مجهول ) هر دو به معنای چالاک و چابک است.

- می پرته = می اندزد.

-177-

(افشار: ک)

اجه لنگ بچه لنگ        ش پای دو لنگ.

جواب: ترازو.

-معنای اچه و بچه درین چیستان روشن نیست،

- لنگ (بکسر اول)= پای.

-178-

(ک، کن، بکاول : غ انجیل :هـ)

عجایب صورتی دیدم که ش پاو دو سم داره 

عجایب تر از آن بشنو میان پشت دم داره.

جواب : ترازو.

-179-

(کمانۀ کهان :هـ)

عجایب جانوری دیدم که شش پا دیشت و دوسم،

عجایب تر از آن دیدم که در پشت دیشت یک دم .

-دیشت صورت گفتاری کلمۀ داشت در هرات است.

-18-

(پل متک جبل السراج : پ)

یک تنگ و دو تنگ،

خو جه شش پای دو لنگ.

جواب: ترازو.

-تنگ ( به کسر اول)=؟

-خوجه = خواجه.

-181-

(انجیل:هـ)

ای بر جو، او بر جو؛

مینکال ی گل ناجو.

جواب: حلاجی.

-جو= جوی

-182-

(پغمان: ک)

ای سر کوه

او سرکوه

نقره بکو

جواب : حلاجی

-بکو = بکن

-183-

(شاقلان:هـ)

ای ور برف او  ور ژاله،

پیر زالک به ته یی میناله.

جواب: حلاجی

ور=(بفتح) بر= سو، طرف.

او= آن.

-184-

(ربا  ط پی : هـ)

به یک طرف بر، به یک طرف ژاله

پیر زالک به مینکال میناله.

-مینکال= میانه کال= وسط حصۀ میانه.

-185-

(کن)

برف میخوره، جاله قی میکنه.

جواب: حلاجی.

=قی ( بفتح اول) غثیان استفراغ 

(هـ)

سر کوه بی لاله، 

یک ور برف یک ور ژاله.

-(ک)

زیر کوه بزغاله.

یک سو برف یک سو جاله.

جواب: حلاجی.

-187-

(راوی بهارک : ب، کرامان پنجشیر: پ)

گر رود زیر زمین ، سیر کند عالم را 

جواب: خیش، گاو آهن، تیش.

-188-

(کرامان پنجشیر: پ)

گرد مگر دسش اقدر

عبدالمنافش اقدره.

عید الشکافش ایقدر،

سو تنه خدنگش اقدره.

جواب: دستاس، گرات ، آسیا دستی.

-اقدر= این قدر به این اندازه.

-عبدالمناف اصلا اسم شخص است و درین چیستان تمثیلی بعنوان سمبول میخک وسطی پلۀ دستاس استعمال گردیده است.

(ک)

گرد گردانش ایقدر،

سوراخ دانش ایقدر،

عبدالسلامش ایقدر،

عبدالبخیرش ایقدر

-دانش = دهنش.

-189-

(کمانهء کهسان: هـ)

گرد میگرده.

سوراخ موراخه

مرد بولاغه 

جواب: دستاس.

-موراخ صورت مهمل سوراخست.

- بولاغ در لهجه ی دری اولسوالی کهسان تتله یا الکن را گویند و همچنین کسی را که انفی و پایینی صحبت میکند، نیز بولاغ خوانند.

-190-

ک

بدل میخروه از پشت میپرانه.

جواب: وندۀ نجاری.

-191-

(ک، بید کلان یفتل: ب و پا حصار:هـ)

شکن دریدهف

میره، میره

خورده میره.

جواب: ماکو.

-ماکو آله ی میان تهی است که در بافندگی و جولاهی استعمال میگردد.

-192-

(شینه:ک)

اشتر کلنک بی دم

نی جور خوره نه گندم

آبی خوره ز دریا 

فیضی دهه بمردم 

یا:( فیضش رسد بمردم)

جواب: مشک آب.

-193-

(ک : پنجشیر و چاریکار: پ)

دان داره دندان نی ،

شکم داره استغان نی.

جواب: مشک آب.

استغان= استخوان 

-194-

(بابه یادگار مزار شریف : بل)

سیاه تازی، او بازیو 

جواب : مشک آب.

-195-

(ک)

چیس آن جناور که جانش نیس.

پوست داره و استغانش نیس

یک گلون داره دو تا گک نول

ذکر حق میکنه زبان نیس

جواب: مشک آهنگر، مشک دم.

-جناور= صورت گفتاری کلمۀ جانورست.

-گلون= گلو.

-گک=علامت تصغیر و تحبیب است.

-نول= منقار.

-196-

(ک)

نولش آهن،

شکمش پوست.

جواب: مشک آهنگر.

-197-

(سراچه ء چلال آباد: نن)

از پای خوردن داره،

بکمر رفتن داره.

جواب: مشک یا خیک جاله که از دهن پراز یاد میشود  و به پهلوی روی آب میرود.

وسایل کار زنانه:

-189-

(کا لسک شنیدند: هـ)

رشمی بلند و باریک،

دالان تنگ و تاریک،

اسپ سفید برفی،

کری یو زر، زری.

جواب: دوغ تکانی، رشمه یآن ، دوغ و مسکه. 

-رشمی = رشمه ی تار.

-199-

(ک، کن)

ازینجه تا هندوستان،

فلفل سر انگشتان.

جواب: انگشتانه. 

-200-

(ک)

ای قولته ی دان کلان خدمتگار همگیس.

جواب: انگشتانه.

-201-

(چاریکارف بگرام: پ)

اوش بتی     توش بتی

ده سرش بان    تیلکش بتی.

جواب: تار و سوزن .

-تو= تاب.

-بستی = بده.

-تیلک( بسکر اول)= تیله، هل دادن بزور به پیش راندن.

-202-

(بهادر بیگ خیل گلبهار: پ)

خاله پستک،

چادرش دراز.

جواب: سوزن و تار 

-پستک  و پست ( به کسر اول) قد پست را گویند.

-203-

(ک)

رنگش بر نگ آسمان،

ده پایش یک ریسپان 

جواب: سوزن و تار.

-ریسپان= ریسمان.

=چاریکار: پ)

رنگش بر رنگ آسمان،

ده پایش کته رسپان.

-کته=بزرگ کلان.

-204-

(ک)

همه ره می پوشانه، خودش سیر واری لچ اس.

جواب: سوزن.

-لچ( به ضم اول) = برهنه.

-205-

(رباط پی:هـ)

از سر کوه قولو لو شد، جوجه هایو به رد یو.

جواب: چرخ نخ ریسی و پرده های آن.

-قولولو- لول خوردن

- به رد یو- بدنبالش.

-206-

(کمانۀ کهسان:هـ)

از تاق افتاد، و افتاد.

جواب : قیچی.

-207-

(بکاول: غ)

رو باگک تیلو موره ،

بی تیر و بی کمو موره.

جواب: قیچی . 

-تیلو_ به فتح اول و ضم سوم)= روبه نشیب، سر پایین.

-کمو= کمان .

-208-

(گ)

یک ناز کند قرنی 

دو ناز کند قرنی

انگشته به ... قرنی

دان  واز کند قرنی.

جواب : قیچی.

-قرنی ظاهرا مهمل به نظر میرسد.

-209-

(مندر اول: لغ)

اسپ سوز،

مابین دو کوه میدوه .

جواب: تار چرخ نخریسی.

-سوز= سبز

-210-

(انجیل:هـ)

چل خره به یک تنو بستم.

ج: چرخ و تار آن.

-خره= خر را.

-تنو= طناب.

-221-

(بید کلان یفتل و جرشاه بابای کشم :ب )

میروه بر بر بید،

میکنه تخم سفید

جواب: چرخ نخریسی و کلولۀ تار در آن.

(تولک:غو)

خفچ ترویس در.

جواب : آوریزک )تشناب.

-خفچ= خمچه (1)

-215-

(کن ، که)

دو خواهر همدل،

یکی از سر میناله یکی از دل. 

جواب: خامکوب.

-------------------------------------------------------------- 

1-در تولک ولایت غور تشناب غسل را به چنین شکل میسازند که در پهلوی دروازه دیوار  نیمه یی بلند کرده، داخل محوطۀ آن بجای سمنت خمچه های کوچک زیادی را بالای هم فرش میکند تاز برپای گل و لای نگردد.

-خامکوب تیر هایی را گویند که هنگام شکست ساختمان 

یا تعمیر، جهت وقایه از فرو ریختن آن در زیر

قسمت فرو نشسته با شکست بر داشته میکوبند.

-216-

(ناور:غ)

روز پیره و شو آغه.

جواب: دروازه

-پیره= پهره پاسبانی، کشیک دادن.

-آغه= در لهجه هزارگی ناور « زن خان» را گویند.

-شو= شب.

-217-

(سه بر زچشت : هـ)

صوفی به یک لنگ.

جواب: دروازه.

-218-

(بکاول :غ)

خر  ده خانه گوشایش ده برو

جواب " پشتل به ضم اول و و سوم)= دستگ سقف خانه.

-گوشایش=گوش هایش.

-برو= بیرون

-219-

(ده ملا برکی راجان: لو)

سر یک بالشت صد نفر سر مانده 

جواب : ستونهای سقف خانه.

-220-

(در خیل رخه پنجشیر: پ)

همه خواب و لاله ترنگ.

جواب: ستون خانه.

-لاله- مخفف لالاست به معنای برادر بزرگ. همچنان مزدور  خانگی کلانسال را نیز از روی احترام لاله گویند. و به همین ترتیب«هندو» را نیز اولاد بزرگ حضرت آدم دانسته اورا لاله خطاب میکنند.

-ترنگ ( به کسر اول و دوم) شخ و مستقیم ایستاده شده را گویند.

-221-

(پنجشیر:پ، کن)

ملا امام ده سر بام آه میکشه.

جواب : دو درو.

-222-

(پشتون زرغون: هـ)

روز دلنگان، شو به تنبان)

جواب : زنجیر دروازه.

-223-

(ک)

شوفقت، روز کشال ، چیس؟

ج: زنجیر دروازه.

-قفت= محکم

-224-

(ک)

بابه ده بالا- ریشش ده پایین.

جواب: ناوهف ناودان.

-«ده» تلفظ گفتاری « در» است، که در محاورۀ عامیانه بعضا بجای «به» نیز بکار برده میشود.

-225-

(میمنه :ف)

غلامک سیاه گک مه،

خانه نگاهدارک مه .

جواب: قلف=قفل.

-226-

(ک)

الی ملی جنگ داره،

غلام الی خلاصشان میکند.

جواب: قلف و کلی(قفل و کلید).

-الی ملی کلماتی اند، فاقد معنی خاص . اما درینجا بحیث سمبول زبانچه و حلقۀ قفل بکار رفته اند.

-خلاص کردن= باز داشتنف یکی را از دیگران دور کردن.

-(بکاول:غ)

علی ولی جنگ کد،

غلام علی خلاص کد.

-229-

(ک)

آسمان پرستاره،

دینکگ دینگگ مییاره.

جواب: ایلک، غلبی= غربال.

-کلمه دینگک درین چیستان بمعنای یا تآنی، به آهستگی وریز بکار برده شده است.

-(غ)

نی اوره نی ستاره،

دینگک دینگک میپاره.

-او ر (بفتح اول) یا ( فتح اول  و کسر دوم) در لهجۀ دری غزنی ابر را گویندف همچنان حروف ثقیله (د) و «ت» در لهجۀ دری غزنی و لهجه های هزارگی زبان دری به کثرت استعمال میشود.

-230-

(خرم: س)

بز کم تاختن گرفت،

شیر کش ریختن گرفت.

جواب: ایلک .

-231-

(شهرستان: ا )

روبه گک قتره کد،

از کونچی خاک بوتره کد.

ایلک ، غربال.

-قتره کدو( بفتح اول) در لهجۀ هزارگی شهرستان دو بدن را گویند.

-بوتره (بضم اول) در همان لهجه به معنای یادشدن- استعمال میشود.

-کونچی= عقبش.

(روباه کگ دوید از عقبش خاک باد شد.)

-232-

(ک)

یک قد برف زده،

برفش ایقی گک بود.

جواب: ایلک و آرد= غربال و آرد.

=ایقی گک اینقدرک

-233-

(ک، هـ)

چیس که گشنه باشه هیچ چیزی نمیخوره که سیر د اشتهایش زیاد میشه.

جواب: بخاری پیش از آتش کردن و بعد از آن.

-گشنه= گرسنه

-234-

(ک)

خودش درون خانه 

سرش بیرون خانه.

جواب: بخاری.

-235-

شو شکم میکنه، صبح میزایه.

جواب: بستره . 

-شکم کردن = آبستن شدن، حمل گرفتن.

-236-

(ک، چاریکار و بگرام:پ)

چیس که تر بزنی خشک میکشه.

جواب: تندور تنور.

-237-

(دولت آباد حضرت سلطان : س)

تپ تپ تپ            نم نم نم 

آتش دل             گومزنیل.

جواب : تنور.

-238-

(کف ب، کن)

موی ببر کمر بسته،

خاک راهته بسر میروفه.

جواب : جارو.

-ببر ( به فتح اول و دوم) پر پشت و غلو، مخصوصا در مورد موی انسان و حیوان بکار میرود.

-میروفه= میروبد.

-239-

(راوی بهارک : ب)

میرگن کمر بسته چیس؟

ج : جاروب.

میرگن= شکار چی ماهر و با سابقه.

-240-

(پل مستک جبل السراج: پ)

پای داره ، پنجه نی.

بازو داره ، شانه نی.

پشت داره سینه نی.

ج: چارپایی.

-241-

(هده: نن)

چار باز و داره،

چار پای.

روده هایش بیشمار.

جواب: چار پایی.

-242-

(ک)

خودش یکیسف از صد چشم گریه میکنه.

جواب : چلو صاف.

-243-

(ک، پ، کن)

میدرایه خندان ،

میبرایه گریان.

جواب: دلو چاه.

-244-

(چا حصار:هـ)

یک کلنگ آمد و شیشت،

دو کلنگ آمد و شیشت،

سه کلنگ امد و شیشت

سر فراز آمد و شیشت.

دم دراز آمد و شیشت.

جواب: دیگدان ، متک های 

(میمنه:ف)

روز مهمان اس شو نی

جواب: کورپه = کرپه لحاف.

-260-

(ک)

کون داره بالکون نداره.

دان داره دندان نداره.

جواب: کوزه.

بالکون = سرین

-2610-

(ک)

شکم داره، روده نی،

جسد داره چای نی.

جواب: کوزه.

-263-

(ک)

ازدرف در آمد شیر پلنگ،

عصا بدستش رنگ بر نگ.

جواب: گلیم.

-264-

(ک)

یک پتنوس لال جغه دار،

مرد هستی یکییه ور دار!

جواب: منقل آتش.

-لال = لعل

-جغه (بکسر اول و فتح دوم)= تاج.

-یکیشه=یکی اش را.

-266-

(ک، چاریکار: پ)

صندقچی پر انار    مرد هستی یکیشه وردار .

جواب: منقل و آتش.

-در کابل و پروان در کلمه صندوقچه بجای آواز«ق»

صوت«خ» را بکار میبرند.

-265-

(سد بر چشت:هـ)

چیس آن مار سفید دو سر؟

که هر سر او از یک سوراخ   اس بدر 

جواب : ایزار بند.

-بدر=بیرون خارج

-226-

(نجراب :  کا)

مار دو سره،

هر دویش ده یک دره 

جواب : ایزار بند.

-267-

(ک)

یک ریسپان و دو سولاخ 

جواب:  ایزار بند، بند تنبان ، بند چاجامه.

-وسولاخ= سوراخ

-268-

(ک، چاریکار: پ)

یک مار، برامد از دو غار.

جواب: ایزار بند.

-269-

(راوی  بهار ک : ب)

شو کشته،

روز شیر.

جواب: پاپوش، کفش.

-270-

(چته فیض آباد : ب، کن ، رستاق : ت)

ازینجه تا به در واز.

دهنش مانده واز.

جواب: چاروق ، پیزار.

-واز=باز.

-پیزار= نوعی کفش مخصوص.

-271-

(ک)

روز میره، میره ، میره.

شو که میآیه دانش واز میمنانه

جواب: بوت، کوش= کفش

(بکاول: غ)

موره، موره

پس میآیه دنش وز مو مانه.

-موره= میرود.

-دنش= دهنش

-مومامنه= میماند.

-(پاحصارۀ هـ)

روز میگرده ، میگرده. شو دهن یو وا میمونه.

-میمونه= می مانه

-272-

(نسی درواز: ب، کنف رستاق: ت)

عجایب صورتی دیدم      بقدش جامه بریدم

به سمش نال کوبیدم       دهان در فرق سر دیدم

جواب: موزه.

نال=نعل

-274-

(تولک:غو)

چار ترک دهن وا

اگه مردی بگو کلا.

جواب: کلاه.

-وا = باز

- کلا= صورت گفتاری کلاهست.

-277-

(ک)

اله لمپ لالا                       تو ده پاین مه ده بالا،

تو سفید ماه پر چه                   مه سیاه سر بریده

تو نجمبی                           مه بجبم.

جواب: قلم و کاغذ در وقت نوشتن.

-در مورد کلمۀ «اله لمب» که در بعض فرهنگ های لغات- به اشکال « هله لم» « هله لمب» « واله لم » نیز ثبت گردیده و آنرا انوعی بازی اطفال خوانده اند؛ باید گفت که « فرهنگ انندراج« آنرا منسوب به محل خاصی دانسته، در حالیکه درست نیست. زیرا تذکار آن درین چیستان نشان میدهد، که بازی مذکور در سر تا سر افغانستان و سایر مناطق حوزۀ فرهنگی خراسان وجود داشته و در بعضی مناطق همین اکنون نیز با تغییر نام موجود است، چنانچه در کابل آنرا « بالاچیس ستار» می نامند و در هرات به آن « افتو ماتوک میگویند.

-جمبیدن = جنبیدن.

(غوریان : هـ)

سرحرفی که مه دارم،

تن برفی که تو داری،

مه به لالا تو به پایین 

مه بجمبم، تو نجمبی

جواب: قلم کاغذ در وقت نوشتن.

-279-

(گنه آبدره ورخه ی پنجشیر: پ)

تا ترتنک نک بد نک نکته تراش،

تا ترنکنی تیز نکنی نمیدهد آن تراش 

جواب: قلم

-280-

(چاریکار: پ)

تا سرنبری گپ نمیزنه.

جواب: قلم

سرشه= سرش را.

 -284-

خوارکش سیاهی،

راه رفتنش ده سفید.

جواب: قلم

-283-

(ک، ده ملا برکی راجان : لو)

میخورد خون سیاه و میرود راه سفید 

گر زه راه رفتن بماند بر سرش خنجر خورد 

جواب: قلم نیی.

-284-

یک دان داره.

دو زبان

جواب: قلم.

(هده: نن)

کوهش سنگ نداره،

دریای او نداره،

جنگلش درخت نداره

زمینش مردم نداره.

جواب: نقشه نقشۀ جغرافیایی.

-288-

(چار برجک : ن)

اگه بشکنانی نمیشکنه،

اگه نشکنانی میشکنه.

جواب : ارزن .

محترم محمد نسیم باشندۀ نیمروز که این چستان از زبان وی ثبت گردیده چنین توضیح نموده، که اگر خوشۀ ارزن قبل از پخته شدن کنده شود و دانه ها ی آن جدا نمیگردد. اما هنگامیکه خوشه به پختگی برسد، اگر درو هم نشود، دانه ها خود بخود فرو می ریزند.

-289-

(میمنه: ف)

از دور دیدم ارنگ ارنگ،

جامه کبود مشکه رنگ.

جواب: بادرنگ- خیار.

-مفهوم کلیات ارنگ و مشکه واضح نیست. 

-190-

(هـ)

آن چیست که یک بدست نداراد.

عصای سفیدش چیس سبز دارد.

جواب: بادرنگ.

-299-

(کالسک شیندند.هـ)

از تاق بفته نمیشکنه.

به مشت بزنم مشکنه

جواب: پیاز

-(انجیل:هـ)

از تاق افتاد نشکست،

مشتی زدم بشکست.

-300-

(ک، چاریکار و بگرام: پ)

خودش درون گور سریش سر قبر

جواب: پیاز.

-301-

(پغمان: ک)

چیس که وقت کشتن، قاتلشه گریان میگیره؟

جواب پیاز .

-203-

(ک)

سی بخچه، سی لابخچه 

صد بخچه ده یک بخچه

جواب: پیاز.

-بخچه (بضم اول)= بقچه، بسته.

- پ)

صد پندک صد لا پندک،

صد پندک ده یک بندک.

-پندک (بفتح اول و سوم) بسته، پشتاره. 

اظهار شدت گرمی در پهلوی کلمات چاتف تموز، تابستان و آفتاب بکار برده میشود ، مانند چاشت ترق اوج گرمای چاشت و تموز توق یعنی نهایت گرمای تموز.

-312-

(باغوانی سر خرود: نن)

سرو بیخش از گو،

میانش از آدم

جواب: جواری

-گو= گاو

-313-

(فتح آباد سرخر، د: نن)

کاکلی گک نه سر داره نی پای.

جواب: جواری.

-کاکلی= آنکسی که کاکل دارد، کاکل (بضم  سوم) موهای زیاد را گویند.

-214-

(بابه یادگار مزارشریف: بل)

کونکش پیسه واری.

سرکش نیزه واری.

جواب: جواری

(ک)

ای بی بی فرستیه؟

یک شاخک چوب تربیه،

بسرای، بسرمی،

بسر سلطان ختکی

چمن چر اوره ایلی.

جواب: زرد چوبه.

-اغلب کلمات این چیستان ظاهرا مهمل بنظر میرسد. از انجاییکه چیستانها، سرود ها و افسانه عامیانه اکثرا چندین قرنه داشته و بسیاری کلماتی امروز از تدوال برامده و نا آنا مینمایند در بسیاری از آنها وجود دارد، ازینرو چیستان بالا را نیز درین رساله آوردیم تا باشد که در آینده مفهوم کلمات و عبارات آن آشکار گردد.. صخه یاواریانت دیگر همین چیستان که از شوپۀ رخل پنجشیر ثبت- گردیده با مفهومتر  بوده کامل چنین است: 

السلام علیکم ای انبیا

مرا بی بی فرستیا

از برای چوب زردیا

از سراله کی

بله کسی،

میرمن ختکی!

-321-

(بابه یادگار مزار شریف : بل)

زرداس و ذلیل اس ،

کمر بسته خلیل اس

داسات جلیل اس/

جواب: زردک 

-322-

(راوی بهارک: ب)

ینگم درون،

میلش بیرون.

جواب: زردک

-ینگه = زن برادر زن کاکا

-323-

(ک، پ، ب، کن، هـ)

رفتم ده راه

یافتم گیاه.

پوستش سفید

مغزش سیاه

جواب: سپند ، اسفند.

-324-

(پشتون زرغون: هـ)

تاقی دارم بر کنه،

پیش میرم مر میکنه،

جواب: شالی.

-مر = مرا.

-میکنه= میکند. کندن درمحاوره به ملهوم گزیدن نیز مرود چنانچه همین چیستان.

-335-

(ک)

رفتم به باغی که صنم نشسته مانند پدر

هم بو یی و هم شپلی و هم چیز دگر.

جواب: نارنج

شپلی= از مصدر شپلیدن (به کسر اول و سوم) است به معنای فشردن و آب چیزی را بوسیله فشار بر آوردن. در « فرهنگ زبان گویا جهان پویا» نیز به همین معنی آمده است.

-336-

(ک،پ)

دیدم صنمی  نشسته در پیش پدر

گفتم صنما بوسه بیتی گفتا نی.

فردانی فردا نی فردای دگر.

هم بوسه و هم لیسه و هم چیز دیگر.

جواب: نارنج

-بتی=بده

-لیسه=که آنرا لیسک نیز گویند برمایع غیطی اطلاق میشود که در ته و کاسه باقی میماند و مرداف «درد» نیز مستعمل است، چیزی برا لیسیدن.

(باحصار:هـ)

رفتم بباغی        دیدم کلاغی

سرش بریدم     خونش شمیدم

جواب انار.

-شمیدم= نوشیدم.


(خاش جرم: ب، شو په رخه پنجشیر، چاریکار: پ ،ک)

کوزه چه یافتم از باغ،

پر از لال شب چراغ

جواب: انار

-لال= لعل 

(غوریان:هـ)

به مابین یک کله، یک لشکر

جواب: تربوز.

کله = کلاه

-میمنه:ف

تندور پر کلچه یی

نی در داره نی درچه.

جواب: تربوز.

-358-

(مندر اول: لغ)

جلو گون او میخوره، خود گوم سیراء میشه 

جواب: هندوانه، تربوز.

-گوم (به فتح اول کسر دوم)=گاوم.

-3590-

(کن، ک)

چک ترف چکم تر،

حوض گلاب مشنگ تر.

جواب: تربوز

-چک (بفتح اول) احاطۀ قسمت بیرونی دهانۀ چاه آب را گویند، و درینجا بصورت کنایی مراد از آن پوست تربوز ست.

چکمن (به فتح اول سکون دوم و فتح سوم) از البسه معروف مردم سمت شمال کشور است که ساختمان آن عینا مانند چپن بوده ولی پارچۀ آن از پشم پوسپند یا شتر  تهیه میگردد در حالیکه تکه چپن سندی و یا نخسیت که بنام«الچه یادم میشود. درینجا منظور از چکمن نیز پوست تربوز است.

(پل متک جبل السراج: پ)

چیس آن بته های چنگا چنگ؟

که بود دانه هایش سر گل و سنگ

چونکه از پوست برون بکشی.

مغز آنست سزخ یاقوت رنگ 

جواب: تربوز.

(سه بر زچشت:هـ)

دختر حامله مادر بکر.

جواب: تربوز دانه های آن.

(ک،چاریکار و بگرام :پ)

رفتم ده راه،    یافتم گیاه

مغزش سفید       پوستش سیاه.

جواب: جلغوزه.

-(هـ)

رفتم به راه         یافتم گیاه

مغزیو سفید         پوست یو سیاه 

چیستان چیس که با برگ پناهی داره،

به نوک شانه های خر دو کلان جایی داره،

حیرت آنست که نه جرم و نه گناهی داره.

جواب: چار مغز

(کن، ک، بگرامف چاریکار و شوپۀ پنجشیر: پ)

سر کاسه، زیر کاسه،

مابینش دو تا نان روغنی

جواب: چار مغز

-بکاول:غ)

صندقچهی الی بلی                 نه قلف داره نی کلی

جواب: چار مغز

-قلف=قفل

تلی= طحال 

(مزار شریف: پل میمنه :ف)

آن چیس که پا و سر نداره،

گردس ولیک در نداره

در شکم او ستارگان اس

جز نام و جانور نداره

جواب: خربزه.

(فتح آباد، سر خرودک نن)

دلش از مرغ،

گوشتش از آدم

پوستش از خر چیس؟

جواب: خربوزه. که دانه های آن خوراک مرغ گوشتش خوراک آدم و پوستش خوراک خر است.

(ک)

عجایب لعبتی دیدم درین شار،

دو نام زنده دار دلیک بیجان

خری باشد که این معنی نداند،

ز بز کمتر بود آن مرد نادان 

جواب : خر بوزه.

عجایب لعبتی غلتان و خیزان 

اگر گویم کسی باور ندارد

خری باشد که این معنی نداند

ز بز کمتر بود آن مردا نادان...

شاید صورت اصلی این چلستان چنین باشد:

عجایب لعبتی غلتان و خیزان 

دو  نام زنده دارد، لیک بیجان

خری باشد که این معنی نداند،

زبز کمتر بود آن مرد نادان 

-375-

(ک، چاریکار، پ ، کن)

جامی بریده ره بمثلش خیاط ندیده،

آرد تر میده ره  بمثلش نانبای ندیده،

چوب تراشیده ره بمثلش نجار ندیده.

جواب: سنجد.

جامی= جامۀ.

(ک)

سناچک پر آردک 

ده میانش کته مردک

جواب: سنجد

-سناچ ( به فتح اول) مشک کوچکیست که از پوست بز سازند و در آن روغن یا آرد و اشیای دیگر را جهت تحفظ از رطوبت و و نم نگهمیدارند.

-کته= ( بفتح اول و دوم) بزرگ – کلان.

-کاف تصغیر در محاوره استعمال فراوان داشته اغلب در اخیر اسما و صفات آنرا به منظور  تصغیر ، تجلیل و تحبیب میافزایند.

(چ)

سنا چک،

میانیش آردک 

میانیش کاردک.

جواب: سنجد.

-374-

سناچک بی بی ، آرد بوره.

جواب: سنجد

-380-

(بکاول:غ)

مشکک پر آرد ک،

ده مابینش مردک .

جواب: سنجد.

-381-

(ک)

سه دکان برده بو،

یکیش آرد میفروشه،

یکیش تکه،

یکیش چوب.

جواب: 

سنجید.

(مزار شریف:بل)

سه دکان بر د بر،

یکیش الوان میفروشه،

یکیش پخته.

دگیش تحته.

جواب: سنجد.


(پف کن، ک)

پاچاس فرمان نداره.

خون داره جان نداره.

جواب: شاه توت.

-پاچا=پادشاه.

(پل متک جبل السراج :پ)

چیس آن میوه های سرخ و سفید، 

که بود جای آن همه سر بید.

جلوه ها میدهد سر بازار.

عاشق بوی او جوا و موی سفید

جواب: سیب

(ک، چاریکار: پ)

زردیش به زرد آلو میمانه،

سر خیش به شفتالو

ولله که شفتالو نیس 

بالله که زرد آلو نیس

جواب: قیسی

-ک-

زرد، سپر- سپرمنا

سرخ سپر سپر منا

قتی نر قلم قلم

وا ، وا ! سپر سپر منا

جواب: مالته، پرتقال.

-کلمه منا(بضم اول) درین چیستان مهمل بنظر میرسد. 

-قلم ( به کسر اول و دوم) قطع شده، قطع کردن.

(ک)

چادر چینذی چیندیا

با چوب بچیندیا

با کارد کشیندیا

دیژ دنگف دنگ دنگ.

جواب: آش

-چیدند= چیدن

-دیژ نگ دنگ= اسم صوت است.

-291-

(میمنه :ف)

میانۀ دریا،

یک تخته بوریا

جواب: آش.

-392-

صندخچی زریس اس،

درون خطگ میرس

هم نرم و هم چربگ

خاک زنجبیل اس.

جواب: آش پرک . ( به اصطلاح کابل آشک)

-393-

(پل متک جبل السراج: پ)

چیس آن زرد که مایل به سیاهی باشد

روزها جای آن به کرایی باشد

چون بپرسند وخت خوردن آن

وخت آن صبح پگاهی باشه.

ج: پراته.

-394-

(ک)

تپ، تپی، تپ.

نم ف نم، نم

سرخ و یا شل

ج: خمیر

-تپ ، تپ( به فتح اول) اسم صوت است و به آوازی اطلاق میشود که از بر خوردست انسان با اشیای میان خالی و یا اجسامی که تخلخل ساختمانی آن زیاد باشد، بمیان میآید.

گمبز=گنبد.

-شل(به فتح اول) مست و بیحال. بعضا یا شل را « یاشل» (به کسر ) نیز تلفظ میکند که واژه ی اوزبکیست به معنای سبز.

-395-

(کف بکاور: غ)

از در درامد بلبلی،

تکیه زد سر صندلی،

قبا سفید لنگی زری

جواب: کچری قروت

-بلبلی= (به فتح هر دو ب) درخشان ، پر جلایش 

-399-

_چاریکار: پ)

حلال اس پوست نداره.

جواب نمک 

حلال پوست پیست؟

-401-

(دولت آباد حضرت سلطان: س)

آسمان پرستاره،

دانه دانه میباره

جواب: گندم بریان 

-402-

(ینگی ار بی خلم: س9

تاقچه ره روفتم 

جواب: ماست، جرغات، جغرات.

-403-

(ک)

خا مورد،

پنج نفروش بورد.

سر کوتل که رسید،

گفت: 

بانی خودم میرم 

جواب: لقمه نان از کاسه تا دهن

مورد = مرد، وفات یافت.

بورد= برد

بانی= بمانید ، بگذارید.

-4040-

(استالف:ک)

ده باغ سبز سی

ده بازار سیاه،

ده خانه سرخ.

جواب چای سیاه.

-405-

(ک)

شف، شفی، شف.

ده نوک رف،

بچی عمو دلکم رفت.

جواب: چای.

-406-

(کن)

شف شفی، شف؛

ده نوک رف.

یک بوسه بتی که دلم رفت.

-شف شفی ( به فتح اول) کنایۀ سخن مبهم و گنک گفتن است. و در اصل ازین ضرب المثل ماخوذ است که: «شف شف چه میگی شفتالو بگو« یعنی سخن را مبهم و نا تمام چه میگوئی به صراحت گپ بزن.

-رف(به فتح) تاقی را گویند که درسبک معماری قدیم کابل و سایر جاها به دو رادور خانه از گل ساخته میشد و در حدود هشتاد سانتیمتر از سقف پائین تر موقعیت میداشت.

بالای رف ظروف چینی وسایر وسایل خر دوریزه خانه راه میگذاشتند.

این نوع ناق را به پیمانه کوچک از چوب نیز میسازند که در هر جا نصب شده میتواند و آنرا رفک خوانند.

اسپ:

-407-

(بابه یاد گار مزار شریف : بل)

عجایب صنعتی دیدم درین دشت

که بی جان از پی جاندار میگشت.

جواب: گادی و اسپ

-408-

(ک، چته فیض آباد: ب چاریکار: پ)

عجایب صورتی دیدم درین دشت،

که مرده پشت- پشت زنده میگشت.

جواب: گادی و اسپ.

(مزار ریف: بل)

ده پشتش ماندم،

ده دمیبش خلاندم

دو تا ده دو بغلش کشان.

جواب: زین و رکابها بالای اسپ.

-410-

(راوی بهار ک : ب، کن در خیل رخه پنجشیر: پ)

یکی ماندم، دو تا کشال شد.

جواب: زرن دررکابها بالای اسپ.

-411-

(قلعه بختیار چاردهی :ک)

خودش بیجان و بارش جان دارد.

جواب: نعل اسپ.

بز"

-412-

(ک، کنف بگرام :پ)

دو  ده هوا 

چار ده زمین

ای خربزه!

جواب: بز و شاخهایش.

-ای (به یای معروف) مختلف « این» است و درین چیستان متجانس «ای » (در اصل فتح الف است) بشکل بکار رفته است و شنونده گمان میکند که گویندۀ چیستان اورا خر بوزه خطاب میکند، در حالیکه چنین نبوده معنای چیستان در خودش مضمر است و به وضاحت گفته شده که» ای خربزه» یعنی این خر بزه است.

-413-

(تولک :غور)

شش تایی به زمین،

دویی به هوا.

اگه خری نه یی ،

بگو بزی یه 

-منظور از شش تا بسوی زمین چار پا و دو لاخ پستان بز است

شتر:

-414-

(ینگی اربغ خلم:س)

از ینجه تا به مزار،

صدو سی کلچه قصار.

جواب: پل شتر نشانه های سپل شتر در راه.

-ازینجه= ازینجا

-مزار=منظور شهر مزار شریف است.

-415-

(پشتون زرغون:هـ)

براه رفتم چلپکی یافتم .

جواب : پل پای شتر.

-416-

(ک)

رفتم براه،

یافتم کلاه.

جواب: جای پل شتر. 

ج:جای پل شتر.

شادی:

-417-

(بابه یادگار مزار شریف:بل)

یک چیزسی گدی واری

پایکایش قتی واری

حالی میایه می بینی

از خنده هاش میمری.

ج: شادی میمون.

-گدی(به ضم اول و کسر دوم و پای معروف)عروسک-لفستک.لفتک.

پایکایش= پایک هایش، پاهایش.

-حالی= حالا.

-مایه=میاید.

گاو،و محصولاتش:

-418-

(ناور: غ)

یک قتی ثمر قتی،

مابین دگر قتی.

جواب: مادگاواوست.

-قتی= جعبه.

-آوست= آبست، ، آبستن، حامله.

-419-

(دولت آباد حضرت سلطان: س)

تۀ کو پروک، چار تاغر.

ج: لاخ های پستان گاو .

-کو پروک= پل ممکن واژۀ اوزبیکی باشد.

-غرو=

-لاخ= سریانو کهای پستان حیوانات شیر ده را گویند.

-420-

(انجیل:هـ)

ای بر رود، او بر رود

میانه کاله گل امرود.

جواب: مسکه بین مشک دوغ.

میانه کاله= میانه کالش ، دروسط آن، در بین آن.

-421-

(تولک: غور)

ای بر حوض او بر حوض،

مینکال حوص دکمۀ سوز.

جواب: مسکه بین جک .

-422-

(بکاول:غ)

دریای غدم غدم      ماهیای کلته دم

جواب: و مسکه.

-غدم غدم ( به ضم اول و دوم) اسم صوت است و بر آواز جپله یا موج آب که بر اثر حرکت مشک یا سایر وسایل تحرک انتقال آب لید میگردد، اطلاق میشود.

-کلته ( به فتح اول و سوم) یا کلت= کوتاه، پربر، ضخیم فرهنگ های لغات دری معنای متعددی برای این کلمه آورده اند، ولی ن اکثرا چون فرهنگ جهانگیری، کشف الغات، برهان قاطع، سراج اللغات و غیاث- اللغات درین نکته اتفاق نظر دارند که در اصل بمعنای بریده و مقطوع- است لذا کلته دم، کلته پر و کلته زبان به معانی دم بریده، پر بریده و گنگ بکار رفته مجازا هر شی ناقص را کلته گویند.

گوسپند:

-423-

(ک، پن، پ)

تخته سنگ کاربا

نی در زمین نی در هوا

ج: دنبۀ گوسپند.

-کاربا=کهربا. در پنجشیر بعضا آنرا افار وانیز تلفظ میکنند.

-424-

(هـ)

تخته سنگ سفید و سنگین،نه به آسمو نه نه به زمین

جواب: دنبۀ گوسفند.

-آسمون= آسمان 

-425-

(پل متک:ه)

چل چغل، چلدان چغل،

پیشپه و قروت میدان چغل.

جواب: هزار خانۀ گوسفند.

-426-

(هده:نن)

روز میگرده، میگرده.

شو یک تکری جایه میگیره

جواب: سگ

-تکری ( به ضم اول سکون دوم، کسر سوم و یای معروف) ظرفیست که اس سافۀ گندم یافته میشود.

-427-

(ک)

ۀذان میدهد اما ملا نیست.

تاج داردف اما شاه نیست.

پهلوان است اما انسان نیست.)

-نیس=نیست.

-428-

(چ،ک)

خودش ملا                زنش بی نکا

جواب: خروس.

-نکا= نکاح

-429-

(غ)

الشته زنکه                            فلشته زنکه

پاغنده به دم                         کوچه گشته زنکه 

ج: ماکیان.

-الشست= زنان بی حیا و قبحه را گویند.

-فلشست= شکل گفتاری واژه ی پلشت است به معنای زشت نا پاک و قبیح. – پاغند(به ضم سوم) در اصل دانه های بزرگ برف را گویند و مجازا به هر چیز کلوله و سفید مانند آن اطلاق میشود مانند پاغندۀ پخته و غیره.

-430-

(ک)

پخچ و پخچک زنکا

پخچ و بلندک زنکا

پاغنده به دم      

کوچه گشتک زنکا 

ج:ماکیان.

-پخچ (به فتح اول و سکون دوم و سوم) به معنای پست و یا پایین است، حرف ک در کلمات پخچک بلندک، زنکو ، و گشتک علامت تعصیر است

- در کابل هنگامیکه میخواهند ماکیان را بگیرند، کلمه پخچ پخچ- - متوالیا تکرار میکنند. ماکیان نیز باشنیدن این آواز مکرر می ایستد و خود را آرام میگیرد.

-الف اخیر کلمۀ زنکا ( به فتح اول و دوم) علامت جمع است که به عوض ها بکار برده شده این کلمه در اصل زنک ها یعنی جمع اسم تعضیر زن است.

-431-

(کدک)

زنده مرده میزایه، مرده زنده میزایه.

جواب: چوچه ی مرغ و تخم مرغ.

-(بگرام و چاریکار:پ)

زنده مرده زایید، مردیش زنده.

-432-

(مزار شریف:بل)

اپ کنری،

دپ کنری.

نوله نداره کنری.

جواب: تخم مرغ.

-433-

(ب)

از آچه بچه از بچه آچه.

-آچه مادر.

(شهرستان)

از آچه باچه،

از باچه آچه.

جواب: تخم مرغ.

-434-

(ک)

پنج اینجه ، پنج اونجه،

پنج دگه ده کاهدان.

پنج دگه میگه : ننه بتی نان 

جواب: ماکیان.

-449-

(کندی باغ رودات: نن)

روز گم  و شو پیدا. چیس؟

ج: بوم

-450-

(ک)

عجایب صورتی دیدم درین دشت

هزاران تیر خورده زنده میگشت 

جواب: خار پشت.

در هدۀ ولایت ننگرهار معنای این چیستان را «شگون» یعنی « جیره» می دانند. 

-453-

(چاردهی: ک)

دم  قی قی ،

سر ترکی ، 

سینه کرباس

ج: عکه ، عکک، اله شق شق.


-قی قی = ممکن صورت دیگر واژۀ گفتاری قاقا باشد که به مفهوم=کبکست.

-454-

(ناور، بکاول: غ)

قو قلخ، قو قو قلخ

جواب: فاز.

-قو وقو قو، آواز زاغ است.

-قلخ/ به فتح اول و دوم/ در لهجه هزارگی زبان دری و لهجه غزنی و بخصوص بکاول زاغ را میگویند.

- میدو (به فتح اول) در همان گویش ها به آهستگی آمدن را گویند.

معنی چیستان چنین است که زاغ قو کننده یا زاغیکه قو قو میگویند، پاچۀ دراز (پاهای دراز) دارند، و به آهستگی قدم مینهد.

-455-

(ناور: ع)

اشتر قاقادم، نی جو موخوره نی گندم،

خوراکش جان مردم.

جواب: گرگ.

-در مناطق مرکزی کشور گل را قاقا میگویند.

اما در داستانهای عامیانۀ کابل قاقا گلیکه هنگام خندیدن پری از دهان او میافتد و برای درمان ناخوشی های روانی مفید خوانده میشود.

-درلهجۀ هزارگی دری اکثر بجای حرف «یا» حرف «واو» را بکار میبرند چنانچه بجای میخورد مو خورد، بعوض میکندف مو کونه وامثال آینها را استعمال میکنند.

-456-

(کران پنجشیر:پ)

آن چیس که چشم نداره اما بیناس.

ج:گژدم.

-457-

(ک، کن پ)

شانه گک شمشادی 

شاندان شمشادی 

گر باتو کنه بازی

هوش کووی ویه نیندازی 

جواب: گژدم

-وی وی= آوازیست که از سر درد کشند.

(بیکتوت پغمان: ک)

سرشه که دو ربتی رام میشه.

ج: مار

-بتی = بدهی

-459-

(جرشاه بابا کشم:ب)

آغل تنگ و تاریک 

جوان مست و باریک

جواب: موش و لانۀ آن

-آغل =آغیل طویله، استرگه.

-460-

(خاش جرم:ب)

آغلیک بستم

تای خر ک مستم.

ج: موش و لانۀ آن 

(تالقان :ت)

تای خرکای مستکم 

آغلکای پستکم

(بید کلان یفتل: ب)

خانی پستک

تای خر مستک.

تای = 

-461-

(ک، بگرام: پ)

خانه گکا پخچ، پخچ،

کره گکا مست ، مست

جواب: موش و لانۀ آن.

گکا=کگ ها، علامات تصغیر و جمع است

= پخچ= پست، پایین.

-462-

(ب، کن، کرامان پنجشیر:پ)

گهواره جنبان،

ده زیر دالان،

از روده آویزان .

جواب: جولا= عنکبوت، تار تنگ.

-463-

(ک)

میره دوان دوان

رودیش از پشتش آویزان.

جواب: جولا

-رودیش=روده اش

-4646-

(چاریکار)

چیس که خوده از روده آویزان میکنه، اما نمیمیره.

جواب: جولاگک.

-465-

(ک)

جمبول جمبول پاهاداره 

خانه ده دیوالا داره

آشنایی کتی قصابا داره.

جواب: زنبور.

-جمبو ( به فتح اول) آدم بد سلیقه و بد لباس و همچنان چیزیرا که بصورت ناموزون آویزان شده باشد و لباسی را که بزرگتر از اندازۀ این باشد، جمبو خوانند. و درین چیستان معنی دومی مراد بوده صرف لام آن اضافیست.

-دیوالا=دیوارها.

-کتی=با، همراه این کلمه در اصل کد است که بمفهوم همراه و همسر بکار میرفته و با لفظ کد در کد خدا بمعنی نامزد و کد پشتو به معنی همسر و ازدواج وجه مشترک دارد.

-قصابا= قصابها.

چیستان بالاقصۀ جالبی نیر دارد و آن چنین است: درد و ره امارت  امیر حبیب الله (1280-1298ش مطابق 1901-1919م)

آزادیخواهان و روشنفرکان هندی که اکثرا افغانستان را بحیث پایگاه مبارزبات استقلال طلبانۀ خود قرار دارد و به کابل مهاجرت کردند در اوایل زبان دری نمیدانستند.

یکی ازین مهاجرین را که تازه اندکی زبان دری آموخته بودف زنبور گزید. او در حالیکه از شدت درد بخود می پیچید، نزد طبیب رفت.

طبیب که تورم بیش از حد گردن مرد هندی را دید= پرسید: ترا چه شده؟ اما او هنوز نام زنبور را نمیدانست هر چه به هندی گفت «بهبر ، بهبر» طبیب پی= حشره را بگو تا بدانم ترا چه چیزی گزیده ؟

مرد هندی با کلمات شکسته شروع کرد به بیان مشخصات زنبور و با کلماتی که دز چیستان بالا درج است، به طبیب فهماند که اورا زنبور گزیده است. طبیب نیز روی گردن آماسیده اش را دوا زد. ولی سخنان او بعنوان چیستان تا به امروز باقیماند.

درین زمینه قصه های زیادی زبانزد مردم کابل است و بیجا نخواهد بود که باغتناء فرصت حکایت دیگری را نیز نقل نمایم:

شادروان استاد میر غلام محمد غبار چند سال پیش ضمن مجلسی حکایت کردند که روزی مهند را پرتاب رئیس حکومت مؤقت آزادی خواهان هند را با داکتر عبدالغنی و مولوی عبید الله خان هی در پغمان ملاقات نمودند. ضمن گفتگو ها ایشان متوجه گردیدند که الاشۀ چپ مهند را پرتاب کمی متورم معلوم میشود و پر سیدند الاشۀ شمارا چیزی گزیده؟ مهند رابرتاپ گفت:  نه چیزی نگزیده ، دندم درد میکند.

استاد غبار گفتند: من از گفته پر تاب چیزی نفهمیدم و پرسیدم دندچه را می گویند؟ داکتر عبد الغنی  خندید و در جواب گفت: پر تاب صاحب زوبان شمارا از روی گرامر می آموزد، چون در کتاب خوانده که « ان» در اخیر کلمات علامت جمع است، ازینرو فکر نمودند که یک دندان را « دند» میگویند و جمع آنها را « دندان» ازین گته همه خندیدند و مهند را پرتاب گفت: « زبان را به شش ماه نمیشود آموخت.»

(باغوانی سر خرود: نن)

خارای کج ووج تلخ

میوه هایش شیرین 

ج:زنبور عسل 

(ک، چاریکار:پ)

زرد است و ذلیل است

کمر بسته خلیل است

جواب:

زنبور= زنبور.

جواب: زنبور= زنبور.

این چیستان در پهلوی اینکه به مفاهیم دیگر نیز آمده، بین مردم به شکل سرود شکار «زردک» که نوعی مرغک است و افسون زنبور و هم رایج است.

-468-

(ناور:غ)

یک آچه، هزار باچه.

جواب: زنبور عسل.

-آچه در لهجه هزارگی مادر را گویند.

-باچه=بچه.

-469-

(ک)

یک تازی دار موزی  

او سارش طلا دوزی

گر با تو کنه بازی

صد ناله براندازی

جواب: زرد زنبورک ، زنبور زرد.

-اوسار=افسار

-470-

(میمنه:ف)

کوه پشت ده پشت،

زلیخاه زده کشت.

جواب: شبش و ناخن های هر دو شصت.

-471-

(فتح آباد سر خرود: نن)

روز کور و شو بینا.

جواب: شو پرک چرمی = شب پرک چرمی، خفاش

(ک، چاریکار : پ) 

-472-

میپره زاغ نیس 

سیاهش شو نیس

بار میبره خر نیس

شاخ داره ،گاو نیس

ج: قانگوزک، قانغوزک.

-473-

(چاردهی:ک)

از دور آمد اله اشت، 

دست هایش پسی پشت،

رویک نیم انگشت.

جواب: ملخ.

-گر چه واژه اله به مفهوم ابلق واشت ( به فم اول) صوت است و نیز به به معنای تحریک . مادرین چیستان مفهوم یا مفاهیم انها فهمیده نشد.

(ک،کنف شوپۀ رخه پنجشیر: ب)

چیس که دم داره خون نداره؟

جواب: مورچه.

-475-

(ک)

سیاهس، شونیس 

شاخ داره، گونیس

با میبره، خر نیس 

جواب: مورچه

-476-

(بزدرۀ نهرین : بغ)

کله کتی لنگ دراز کمر باریک دیکچه کون.

جواب: مورچه.

-کته= بزرگ 

(تولک و الندر : غو)

اوسانه سنا داره،

بز به گردنا داره.

خر ... زد و بز غلتید

الاچه بلا داره.

جواب: تفنگ.

این چیستان در اکثر نقاط کشور شکل افسانه کودکان رایج است.

-(ک، بز درۀ نهرین: بغ)

چیستان، چیستان دو سر داره،

صدای کوک نه دار،

عالم ازو خبر داره،

دشمن از و حذر داره.

تفنگ 

-کوک= کبک

-487-

(دولت آباد، حضرت سلطان: س)

خانی تاریک،

دودش باریک.

جواب: تفنگ.

-488-

(سه بر زچشن و پاحصار: هـ)

خود یوتنگ

صدایو بلند.

تفنگ 

-490-

(درخیل رخۀ پنجشیر:پ)

قول تنگ،

قرسس سنگ.

جواب: تفنگ

-قرسس اسم صوت است و بر صدای بهم خوردن دوشی سخمت اطلاق میشود.

-391-

(چاردهی: ک)

کوچه تنگ،

چرقس سنگ.

چه قسس( به فتح اول و دوم) نیز اسم صورت است.

-492-

(نجراب: کا)

یک تیر و هزار خانه.

ج: دام.

492

(سر برزچشت:هـ

بالی یک نیز هزار خانه.

(چاریکار تا پنجشیر و بگرام : پ ، کن)

مپیره بال نداره.

میخوره دان نداره.

ج: کار توس میشینه پای نداره.

-493/2-

(دولت آباد حضرت سلطان:س)

از پنجه تا به بلخ،

صدو سی چوبک تلخ

جواب: تنباکو.

-493-

(پا حصار:هـ)

تر کدم، تیله کردم،

قق کد ایله کدم.

ج: چلم قلیان.

-تیله= بروزبه پیش راندن.

-قق(به کسر اول) اسم صوت است.

-ایله(به کسر اول ) یلا، هلا، رها.

-495-

(خم زرگر کوهستان: کا)

حوض قرم ، قرم.

مادیان کربلا.

ج: چلم.

-قرم قرم ( به ضم اول و دوم ) اسم صوت است و بر آواز نوشیدن آب و و همچنان آواز آب در بین چلم اطلاق میشود.

-496-

(بکاول: غ)

حوض قرم قرم،

ماکیان خلته دم

جواب: چلم

-خلتهف خریطه.

-497-

(انجیل:هـ)

خود یو دودی،

صدایو دلکش،

زیر یو دریا،

سر یوش آتش.

ج: چلم.

-498-

(پغمان:ک)

سر آتش،

زیر او.

جواب : چلم 

-498-

(پغمان: ک)

سرآتش ،

زیر او.

جواب: چلم.

-499-

(تالقان: ت)

سر سرخک برارمه 

بهر مجلس بکارمه

جواب: چلم

-برار= برادر.

-500-

(ناور:غ)

قر کد قر کد،

دستاره به کمر کد،

انگشته بالی سر کد.

جواب: چلم.

-قر قر( به فتح اول و سوم) هم اسم صوت است و آواز خروشیدن زیاد مایعات را گویند و کنابتا بر «زر» زدن و پر خاش دوامدار انسان نیز گفته شده است. 

-501-

(ک)

لبش ده لبم،

کون کتیش ده بغلم،

دسمال، دسمال بیارم خوشس، 

نیارم خفه.

جواب: چلم.

-دسمال= دستمال ، رومال.

-502-

(ک، پا حصار: هـ، چاریکارک پ)

چیس که هر قدرکش شوه کوتا هتر میشه.


جواب: سگرت.

-503-

(کالسک شنیدند:هـ)

ده یک اتاق تنگ.

بیست جوان به یک رنگ.

جواب: قتی سگرت.

-504-

(کاریز دشت کوهستان: کا)

ای لب هم کوه، اولب هم کوه،

مابینش کل بچه ها جق جق میکنه.

جواب: قتی گو گرد.

-جق جق یا جق خوردن ( به ضم اول) شور خوردن در بین ازدحام زیاد را گویند.

-505-

(میمنه:ف، فیض آباد: ب)

اندلی و مندلی

چار چوب صندلی

دست بزنم لچر شوه

ملک جهان خبر شوه.

جواب: دایره، داریه، دف.

-لچر ( به فتح اول و دوم) غالمغالی، زیاد سرو صدا کنند.

-506-

(انجییل:هـ)

تاقی دارم پر ارزه

دست میزنم میلرزه

جواب : دایره

ارزه= ارزن.

-507-

(بکاول : غ، چاریکار:پ)

کاکه جوان رشید

از بغل خود کشید

سرشه چوشید

فغانشه کشید.

ج:توله، نی.

-508-

(میمنه:ف، مزار شریف:بل)

خودش دستۀ بیل،

صدایش نعرۀ شیر.

ج: سرنی ، سرنا.

-509-

(ک، چاریکار، پنجشیر:پ)

یکدق سفر میکنه،

صد شار خبر میکنه.

جواب : زلزله

-یکدق= یک دقیقه.

-شاره= شهر را.

-510-

(ک،ب، کن)

سر در آواز آمد

زیر دره آواز آمد

روباه دم دراز آمد

مثل شیر و گراز آمد.

جواب: سیل.

-511-

(رخه پنجشیر: پ)

ندلی و مندلی،

نیشۀ من تبر شوه

ملک جهان خبر شوه.

ج: زلزله.

-512-

(ک)

چیس که ده همه چیزهاس؟

جواب: اسم نام

(پاحصار: هـ)

چیس که ده تمام چیز ها چسپیده؟

(بکاول:غ)

چیس که هر چیز داره؟

-513-

(هده:نن)

آدمس کالا نمیپوشه.

جواب: بت.

-514-

(ک، چاریکار و بگرام:پ)

یک تیر و دو بام

ج: پلوان کردهای دو طرف آن.

-515-

(کاریز دشت و کوهستان: کا)

پر شو سبک میشه

خالی شوه گرنک.

جواب: پوقانه.

-گرنگ- سنگین، پروزن

-516-

(چته:ب، ک، کن، رخه : پ)

یک کلچه فتیر

رویش خط امیر 

سنگه میسازه مثل پنیر

جواب: پیسه پول.

-517-

(پل متک جبل السراج: پ)

از مقتدی ها یک، یک تیر میشه،

از ملا دو تا.

جواب: تار از دانه ها و ملاگک تسبیح.

-518-

«انجیل:هـ)

چیزیکه، چیزانه

به کیسی میرانه

جواب: تسبیح.

-چیزانه= چیز هاست

-کیسی= کیسۀ جیب

-519-

مرده یی را به سارا بردن

به هزار حیله بخاک بسپردن

مرده بر خاست خلق زنده گرفت.

زنده  مرد و مرده زنده نشد.

جواب: تلک و موش

-سارا= صحرا

-بردن= بردند.

بسپردن= بسپردند.

-529-

(ک، چاریکارف بگرام، پنجشیر:پ)

گو نزاید 

گوساله ده بامها دوید.

جواب: دود.

-گو= گاو


-529-

(شینته: ک)

گو نزایید چو چیش ده بام رسید.

چوچیش= چوچه اش .

_


-530-

میپره بال نداره.

میشینه پای نداره.

جواب: دود.

-531-

(انجیل و پاحصار: هـ)

به او بندازم تر نمیشه

به تو بزنم شق نمیشه

جواب: سایه.

-تور= تبر

-شق، یاره شدن، اجسام اجسام ، سخت.

-532-

(ک،چاریکارک پ)

چیس که به هیچ چیزی نمیشکنه،

که زیر پایام شوه.

جواب: سایه.

-پایام= پاهم

(ک)

شمشیر بریده نشانیش

تبر شق نتانیش

دریا غرق نتانیش

جواب: سایه

-تنانیش= نتواندش

-537-

(تالقان:ت)

شیشتم آدرمد

جستم برآمد

هر سو که رفتم از پشتم آمد

خوب شد نفسم نبر آمد.

جواب: سایه

-538-

(مزار شریف: بل)

میخیزی میبرآیه

میشینی میدرایه.

جواب: سایه.

-میشینی= می نشینی.

-538-

(،چ، چاریکار:پ)

شتر غف کد

دریا قف

جواب: صابون

-غف آواز سگ را گویند.

-قف= کف 

-540-

(ک،چاریکار:پ)

قدش مثل لند هور،

جای پایش یک تنگه

جواب: چوب دست، تیاق= عصا

-لندهور (به فتح اول و سوم) معروف به لندهور فرزند شا دادشاه= از جمله انسانهای افسانوی مردم و مماثل اوج بن عنق اساطیری عرب است.

-541-

(پاحضار:هـ)

براه رفتم، قران یافتم.

ج: جای عصاروی زمین پل عصا.

-542-

(پل متک جبل السراج:پ)

چیس آن خانه های تیرک دار

که بود جای آن سرخس و خار

که بود جای آن سر دست ها 

بعضی اوقات هم رود بازار.

غژدی ، سیاه چادر

-543-

(تولک : غو)

میگرده،میگرده، پس میایه یک پیسه جایه میگیره.

میگرده میگرده پسری ره میبره.

جواب: عصا

-545-

(ک، انجیل :هـ تالقان: ت، چنه:ب)

از اینجه تابه مشهد 

ریسپانه میکشد

جواب: کاغذ پران

(ازینجا تا به مشهد ریسمانرا میکشد.)

-مشهد= مرکز ولسوالی کشم ولایت بدخشان است و همچنان در ایران خرامان غربی برین نام مسماست.

-546-

(خلم: س)

ازینجه تا مشهد

رگ پاره میکشد.

جواب : کاغذ

-547-

(هره:نن)

خودش آسمان ، سروریش ده دست مه

جواب: کاغذ پران.

-549-

(خلم س

صندخچی ایلی ایلی 

نی قلف داره نی کلی 

ج: قبر، گور 

-صندخچه=صندقچه

-550-

(ک)

صندقچی سلیمانی،

در دشت و بیابانی

نی قفل داره نی کلی.

جواب: قبر

-553-

(ک،هـ)

روز میره، میره، میره 

شو که میآیه یک پیسه جایه میگیره.

جواب: چوب دست ، تیاق، عصا

-جایه= جای را

بخت در کوزه چه

جواب: ؟

-جلوا از چه نام محلیست در ولسوالی انجیل ولایت هرات.

-553-

(میمنه:ف، کرامان پنجشیر: پ مزار شریف بل)

آن نیستی چیس؟ که ده لباس هستین.

-554-

(انجیل: هـ)

سرپل جلوار چه

بخت مادر کوزه چه

جواب: ؟

-جلوا از چه نام محلیست در ولسوالی انجیل ولایت هرات.

-555-

(تولک-غو)

لته زرد زعفران

پس کوه کافران

جواب: ؟