42

از برت دامن کشان رفتم اي نا مهربان

از کتاب: راگ هزره ، فصل هنرمند نابیدا ، بخش ،
هنرمند نابیدا

از برت دامن کشان رفتم اي نا مهربان
از من آزرده دل كي دگر بيني نشان
رفتم كه رفتم
رفتم كه رفتم

از من ديوانه بگذر بگذر اي جانانه بگذر
هر چه بودي هر چه بودم بي خبر رفتم كه رفتم
رفتم كه رفتم
شمع بزم ديگران شو جامه دست ديگران شو
هر چه بودي هر چه بودم بي وفا رفتم كه رفتم
رفتم كه رفتم
بعد از اين بعد از اين كن فراموشم كه رفتم
ديگر از دست تو مي نمي نوشم كه مستم
با دل دير آشنا گشتم از دامت رها
بي وفا بي وفا بي وفا رفتم كه رفتم