42

زليخا گر برون آرد زدل آه پشيمـانی

از کتاب: راگ هزره ، فصل بشیر وفا ، بخش ،
بشیر وفا

زليخا گر برون آرد زدل آه پشيمـانی
ز پای يوسف زندانيش زولانه ميريزد
ای زلیخا ی عزیز یوسف به بازا آمده
بیخبر آنجامرو خیلی خریدار آمده

گر بدانی معنی دلتنگی یعقوب را
از فراق یوسفش به گریه ناچار آمده
ای زلیخا ی عزیز یوسف به بازا آمده

گل بریزید مصریان بر مقدم زیبای او
آن مه تابنده ای کنعان پدیدار امده
ای زلیخا ی عزیز یوسف به بازا آمده
بیخبر آنجامرو خیلی خریدار آمده

شب حجر زلیخا عاقبت زیبا صحر دارد
زلیخا عشق یوسف را زجانش دوستردارد