42

چون سحر روشن چراغ زندگی

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

چون سحر روشن چراغ زندگی
بر زمين و آسمان زندگی
لحن داوودی به گوش مردمان،
مردمان ناتوان
شد طنين انداز،
ختم ساز اين بندگی

آغاز گشته زندگی
آزاد از بيم فنا
آغاز شد پايندگی
دور سر افرازيست
آزاد از شرمندگی

پير و برنای وطن
کودکان و مرد و زن
با سرور و با نشاط
کف زنان شادي کنان
يک سخن به يک زبان:
اي تو اميد جوان و پير مان

خوش آمدی ، خوش آمدي
خوش آمدی غرور ما
خوش آمدی سُرور ما
خوش آمدی ، خوش آمدی
با اتحاد دست دهيم
با اتفاق همدگر
بناي عدل پايدار
بناي عدل آمدي
به اين رضای نديم

خوش آمدی ، خوش آمدي
خوش آمدی ، خوش آمدي
خوش آمدی غرور ما
خوش آمدی سُرور ما