42

خوبی و خرابی

از کتاب: راگ هزره ، فصل غزال عنایت ، بخش ،
غزال عنایت

خوبی و خرابی- ترا هیچ ندانم
اینقدر بدانم که دگر بی تو نمانم
خوبی و خرابیِ ترا هیچ ندانم
اینقدر بدانم که دگر بی تو نمانم

خاموش زبانم گپ دل را بسرایم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم

دوری به خدا جان مرا لرزه گرفته
شاید بتوانی تو مگر من نتوانم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم

پیدا کنمت از پس صد پرده ای تاریک
دیوانه نیم تا به غمت اشک فشانم
دیوانه نیم تا به غمت اشک فشانم
تا مست بیرون آرمت از کوچه و بازار
تا مست بیرون آرمت از کوچه و بازار
با هلهله ای خویش جهان را بتکانم
با هلهله ای خویش جهان را بتکانم

دوری به خدا جان مرا لرزه گرفته
شاید بتوانی تو مگر من نتوانم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم
با تو که نشد، از تو برای تو بخوانم