42

جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت

از کتاب: راگ هزره ، فصل صدرالدین ، بخش ،
صدرالدین

جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت
جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت
عمر من قربان آن ساعت که از بوس و کنار
با هوای ظرب دل بالیدن و رقصیدنت

بخت من قربان آن فرصت که دستان سفید
تا نه پیچ در بر و در گردنم پیچیدنت
بخت من قربان آن فرصت که دستان سفید
تا نه پیچ در بر و در گردنم پیچیدنت
جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت

گنج من قربان آن دولت که از من با حتاب
بر ابد رنجیدن و ظلم است و راه سنجیدنت
گنج من قربان آن دولت که از من با حتاب
بر ابد رنجیدن و ظلم است و راه سنجیدنت
جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت

شعر من قربان آن سروت که از دیوان من
به ایزهای خواندن و در خود نی آرامیدنت
شعر من قربان آن سروت که از دیوان من
به ایزهای خواندن و در خود نی آرامیدنت
جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت
جان من قربان یک خندیدن و نازیدنت
لب به لب بنهادن و از شور دل لرزیدنت
عمر من قربان آن ساعت که از بوس و کنار
با هوای ظرب دل بالیدن و رقصیدنت
با هوای ظرب دل بالیدن و رقصیدنت