42

ز غـمی کسی هلاکم

از کتاب: راگ هزره ، فصل استاد ارمان ، بخش ،
استاد ارمان

ز غـمی کسی هلاکم که زمن خـبر ندارد

عجب از محبتی من که در او اثــــر ندارد

به دو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم

دو هـــزار دیده خواهـم که ترا کنم نظاره

غلط است هرکه گوید که بدلی رهست دل را

دل من ز غصــــه خون شـد دل او خــبر نــدارد

چو غنیمت است خوبی به کرشمه جلوۀ کن

که به عـالمــی جوانی نرسد کسی دوباره