خوش خرامان می روی ای جان جان
از کتاب: راگ هزره
، فصل رحیم مهریار
، بخش
،
رحیم مهریار
خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بیمن مرو
چون به بام شه روی ای پاسبان بی من مرو
وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بیمن مرو
چون به بام شه روی ای پاسبان بی من مرو
وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو