کهنه زری کو،
از کتاب: راگ هزره
، فصل فرهاد دریا
، بخش
،
فرهاد دریا
کهنه زری کو،
کهنه زری کو.
اشک های کهنه،
غم های کهنه،
درد های کهنه،
عشق های کهنه،
دارین میخریم.
گُل بجای گِل دارم،
تازه تازه دِل دارم.
در بدل روزنامه،
دیوان بیدل دارم.
چراغ های بیکاره دارین،
میتم ستاره.
عوض گل های خشک،
فواره عطر هاره.
کهنه کهنه میگیرم،
زرمیتم جایش.
عشق های کهنه میگیرم،
سر میتم جایش.
دل دقی ره میگیرم،
دل تنگی ره میگیرم،
عوضش غزل میتم،
شیشه عسل میتم.
عوضش قلم میتم،
روشنی و شمع میتم.
کهنه زری کو.
اشک های کهنه،
غم های کهنه،
درد های کهنه،
عشق های کهنه،
دارین میخریم.
گُل بجای گِل دارم،
تازه تازه دِل دارم.
در بدل روزنامه،
دیوان بیدل دارم.
چراغ های بیکاره دارین،
میتم ستاره.
عوض گل های خشک،
فواره عطر هاره.
کهنه کهنه میگیرم،
زرمیتم جایش.
عشق های کهنه میگیرم،
سر میتم جایش.
دل دقی ره میگیرم،
دل تنگی ره میگیرم،
عوضش غزل میتم،
شیشه عسل میتم.
عوضش قلم میتم،
روشنی و شمع میتم.