42

آن گمشده ای من دیگر (نمیشود )نمیشه پیدا

از کتاب: راگ هزره ، فصل نوید فروغ ، بخش ،
نوید فروغ

آن گمشده ای من دیگر (نمیشود )نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها
آن گمشده ی من دیگر نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها

ای صبح شب غمم کجایی ؟
دیریست چرا نمینمایی ؟
ای صبح شب غمم کجایی ؟
دیریست چرا نمینمایی ؟
من مانده ام و شب جدایی
ای خاک به فرق آشنایی
من مانده ام و شب جدایی
ای خاک به فرق آشنایی

آن گمشده ی من دیگر نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها
آن گمشده ی من دیگر نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها

از بس که تو آزردی دلم را
نادیده گرفتی مشکلم را
از بس که تو آزردی دلم را
نادیده گرفتی مشکلم را
دنبال هوس میرفتی آخر
ای وای چی گویم این دلم را
دنبال هوس میرفتی آخر
ای وای چی گویم این دلم را

آن گمشده ی من دیگر نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها
آن گمشده ی من دیگر نمیشه پیدا
او رفت و ازین شهر مرا گذاشته تنها