آسمان ابى شود
از کتاب: راگ هزره
، فصل بشيرعاصم
، بخش
،
بشيرعاصم
آسمان آبی شود
ابرها تاری شود
هموطن ای همصدا
دست بگشا مهربان باش
تا محبت بر دمی تو
تا صداقت بر دم من
رسم همشهری شود
ای تو با با خرمنت سبز
ای برارم با غکت پر بار و سبز و تر
تو غریب این دیاری
من فقیر این حوالی
سفره بگشا آب و نانی
بشنویم آهنگ تاری
یکصدا خانیم باری
ابرها تاری شود
همدلی و هم صدائی رسم همشهری شود
بر در و دیوار خانه نور عشق جاری شود
مادرک ای نور دیده
ای صبور ای غم کشیده
دست های مهربانت
زهر غم از دل بریده
از تنور داغ نانی
از سبوی کهنه آبی
سر کشیم با هم کشیم
با نگاهی مهربانت رنگ عشق در بر کشیم
نام میهن سقف خانه
محکم و کاری شود
بر لبی تو بردم من
بر فضائی آشیانه
نور عشق جاری شود
ابرها تاری شود
هموطن ای همصدا
دست بگشا مهربان باش
تا محبت بر دمی تو
تا صداقت بر دم من
رسم همشهری شود
ای تو با با خرمنت سبز
ای برارم با غکت پر بار و سبز و تر
تو غریب این دیاری
من فقیر این حوالی
سفره بگشا آب و نانی
بشنویم آهنگ تاری
یکصدا خانیم باری
ابرها تاری شود
همدلی و هم صدائی رسم همشهری شود
بر در و دیوار خانه نور عشق جاری شود
مادرک ای نور دیده
ای صبور ای غم کشیده
دست های مهربانت
زهر غم از دل بریده
از تنور داغ نانی
از سبوی کهنه آبی
سر کشیم با هم کشیم
با نگاهی مهربانت رنگ عشق در بر کشیم
نام میهن سقف خانه
محکم و کاری شود
بر لبی تو بردم من
بر فضائی آشیانه
نور عشق جاری شود