چهارشنبه سوری و پیشینه آن در افغانستان
نوروز که باستانیترین جشن مردم افغانستان و منطقۀ جغرافیایی ماست و توسط شاه سلسلۀ پیشدادی کشور، یما یا جمشید در بلخ باستان بنیاد نهاده شده است، امروز شامل یک سلسله رسوم و رواجهای گوناگون گردیده است که افزون¬بر تجلیل نخستین روز سال که نوروز خوانده میشود، مراسم پیشواز آن در چهل روز پیش از فرا رسیدنش و در ولایات شمال، به¬ویژه در بلخ بامی از روز جهندهبالا تا روز جهندهغلتان که این هم مدت چهل روز را در بر میگیرد، با عنعنات مختلف ملی و محلی، به پیشواز و گرامیداشت گرفته میشود.
سیر نوروز در زمان و مکان، یعنی در اعصار گوناگون و گوشه و کنار مختلف منطقه، مراسم چندگانهیی را در میان مردمان ما رایج ساخته است که همه وابسته به نوروز بوده، امروز جزء انفکاکناپذیر تجلیل از این جشن باستانی را تشکیل میدهند. نگارندۀ این سطور، در جریان مصاحبۀ شب نوروز با برنامۀ گنج شایگان رادیو آشنای صدای امریکا از سؤالات شنوندهگانی که از ولایات مختلف کشور و ممالک اروپایی و همسایهگان افغانستان زنگ زده پرسشهایی را طرح مینمودند، متوجه گردید که جریان سی سال جنگ و حاکمیت گروههای ضدِ فرهنگ و افراطیِ چپ و راست بر کشور، بسیاری از عنعنههای مردممان را نابود ساخته است، تا جایی که برخی از شنوندهگان مانند خبرنگاران ناآگاه بخش فارسی بیبیسی فکر میکردند که مراسم چهارشنبه سوری توسط هموطنان مهاجرِ ما در ایران، ازآن سرزمین به کشور ما آورده شده است. ازاینرو، برای روشن ساختن ذهن این عزیزان، میپردازیم به مروری در پیشینۀ مراسم چهارشنبه سوری و شیوههای تجلیل آن در نیم قرن پیش در افغانستان.
مراسم و عنعنۀ چهارشنبه سوری که امروز یکی از آیینهای پیشواز گرفتن نوروز شمرده میشود، با آنکه ریشۀ دیرینه و ژرفی در اعماق تاریخ آریانای کهن دارد، شکل کنونی آن آمیزهیی از باورهای گوناگونیست که برخی ازآنها ادامۀ همان عنعنات باستان زمان آریایی هاست و بخشی دیگر به اعتقادات عامیانه و گاهشماری واردشدۀ بعد از ترویج دین مقدس اسلام در سرزمینهای آریانا یا خراسان عهد اسلامی مربوط میشود. آیین افروختن آتش در یکی از پنج روز اخیر سال، اساساً یادآوری و جشن گرفتن اصلاح تقویم در شهر بلخ است که توسط پیامبر بزرگ آریانای کهن ـ زردشت ـ صورت گرفته بود. او تقویمهای محلی و دهقانی و گاهشماریهای رسمی دربار را که هر یک حاوی نقایصی بود، با هم توحید نموده، با انطباق آن با سیر نجوم و کواکب، تقویم جدیدی آفرید که بر مبنای آن سال را به دوازده ماه و هر ماه را به سی روز مساوی تقسیم میکرد. چون به این حساب، روزهای سال 360 میشود، او پنج روز باقیمانده را اندرگاه خواند ـ که بعدها آن را خمسۀ مسترقه نامیدند ـ و آیین نهاد که این روزها ایام جشن و سور باشد. بعد از آن، مردم این اصلاح تقویم را همه ساله با افروختن آتش که مظهر پاکیزهگیست و خوشحالی، جشن گرفتند. این آیین بعد از اشاعۀ دین مقدس اسلام در سرزمین ما به عنوان یک عنعنۀ قدیم ادامه یافته، آخرین روزهای سال به عنوان به آتش کشیدن غم و درد کهنه، زنده ماند، چنانکه قدیمترین سند از تدویر مراسم این شب، از سدۀ چهارم هجری در دست بوده، از یادآوری ابوبکر محمد نرشخی در تاریخ بخارا چنین پیداست که درین برهۀ زمانی آن را مراسم شب سوری میخواندهاند، نه چارشنبه سوری. او در رویدادهای سال 350 هجری مینویسد که: چون منصور بن نوح در شوال این سال، در جوی مولیان به تخت سلطنت سامانیان جلوس کرد، دستور داد تا عمارات آن محل را بازسازی کنند. هنگامی که با تکمیل آنها «امیر جدید به¬سرا نشست و هنوز سال تمام نشده بود که شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتش عظیم افروختند. پارههای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دگر باره جمله سرای بسوخت». این سند از رواج برگزاری شب سوری در هزار سال پیش از امروز، آن هم در شمال خراسان بزرگ و شمال کشور ما، نه در ایران امروز، به ما خبر میدهد.
دودیگر این که به گفتۀ استاد ابراهیم پورداوود، اویستاشناس معروف و زندهیاد ذبیح بهروز، تقویمشناس برجسته، در تقویم آریانای باستان، هفته وجود نداشت؛ همانگونه که ماههای دوازدهگانه، هر یک از خود نامی داشتند، سی روز ماه نیز به اسامی مشخصی نامگذاری گردیده بودند که یادآوری آنها در این مختصر، ما را از بحث اصلی به دور میسازد. ازینرو، برای هموطنان ما پیش از اشاعۀ دین مقدس اسلام، چهارشنبه مفهومی نداشته که این مراسم را در آن روز برگزار میکردند. سه دیگر آنکه چهارشنبه آخر ماه صفر که در بین مردم ما مراسمی دارد، با مراسم شب سوری آمیزش یافته، شاید روی این علت که مردم در هر دو عنعنه وجه مشترکی دیدهاند و آن اینکه وداع با ماه و سال کهنه و به استقبال رفتن ماه و سال جدید و تکاندن بلایا و مشقات گذشته از خود؛ و پیشواز گرفتن ایام سعدتر در هر دو مراسم، وجوه اشتراک دارند. اینکه برخی از دانشمندان و استادان فرزانۀ ایرانی نوشتهاند که چون اعراب، چارشنبه را سعد نمیدانستهاند شاید برحسب این پندار، چارشنبۀ سوری را ایرانیان با این روز منطبق ساختهاند که وداع با نحوست پارینه است. ولی بر بنیاد باورهای عامیانۀ مردم ما، چارشنبه روزی است که میگویند «چارشنبه حاجت دوباره دارد» یعنی کاری که در روز چهارشنبه صورت میگیرد تکرار خواهد شد. از این رو، مراسم عروسی را در این روز برگزار نمیکنند. به دیدن مریض و یا برای ادای فاتحه نمیروند که کارشان در حق دوستان تکرار نگردد. پس این عمل از روی نحس بودن آن ممنوع نیست. لذا پندار عربها در مورد این روز برای مردمان ما اعتباری ندارد و شاید هم چارشنبه سوری را در عهد اسلامی برای این در روز چارشنبه قرار دادهاند تا این مراسم بار دیگر در زندهگی شرکتکنندهگان مراسم تکرار یابد که این امر آرزوی دوام عمر مردمان است.
به این صورت، چارشنبه سوری، امروزه هیچگونه جنبۀ آیین مزدیسنا را در خود مضمر نداشته، حتّا به گفتۀ استاد پورداوود، جهیدن از روی آتش و خطاب به آن که «زردی من از تو و سرخی تو از من»، اهانتی به آتش تلقی میگردد و این توهین زیر پا گذاشتن ارزشهای دین زردشتی است که آتش را پاک کنندۀ پلیدی ها و دارای تقدس می داند.
مراسم چارشنبه سوری در گسترۀ زبان و فرهنگ ما به نامهای گوناگون یاد میگردد. امروز آن را در غرب افغانستان و ایران چارشنبه سوری میخوانند. در کابل، سوری برآمدن، در شمالشرق کشور ما و جنوب تاجیکستان اَلوپری(آتشجهی) خوانده میشود. زینالدین محمود واصفی شاعر و دانشمند عهد تیموریان هرات، در کتاب بدایعالوقایع خود اشارهیی به رم الوپری در بخارا دارد. او در محفلی که مردمان هرات و بخارا و سمرقند هر یک برای ابراز اصالت لهجۀ خود شیوههای گفتار دیگران را به انتقاد گرفته به ترکیبات خلاف دستور لهجۀ همدیگر ایراد میگرفتند، واصفی به طعنه میگوید در مراسم اَلوپری همۀ ما از روی آتش جهیدیم؛ اما فلان شخص بخارایی ازین کار حذر کرد، چون علت را جویا شدیم گفت نمیجهم که ... ام گشاده. آن شخص که پیرهن درازی به تن کرده بود، ایزاری در پا نداشت؛ منظورش این بود که پایینم برهنه است؛ و واصفی برین لفظ او ایراد گرفته سندی به کاربرد نادرست واژه گان در لهجۀ بخارا ارائه داده بود. امروز نیز در پاردریا لفظ گشاد را هم به مفهوم فراخ به کار می برند و هم به معنای برهنه به اعتبار باز بودن (ضد بسته بودن).
مراسم سوری برآمدن در شهر کابل تا اواخر دهۀ چهل زیاد رایج بود و بعد از آن به علت وسعت یافتن شهر کابل و جابجاییهای مردمان ولایات در آن، گاهگاهی در کنج و کنار شهر دیده میشد، ولی فاجعههایی که طی نزدیک به چهل سال اخیر بر سر مردم کابل آورده شد، امروز شاید صرف دو سه درصد از کابلیان اصیل، ساکن آن شهر باشند. فجایع یادشده رسم سوری برآمدن را مانند دیگر رسوم آن شهر، چون رمضانی، نوروزی و دهها مراسم دیگر از بین برده است، ولی در خارج از کشور، مردمان بسیاری آن را به خاطر دارند و در داخل نیز جسته و گریخته در حال احیا شدن است.
مراسم سوری برآمدنی را که نگارندۀ این سطور در سال 1340ش در گذر درخت شنگ شهر کابل با برادر وسه پسر خالۀ خود و کوچهگیهایشان شرکت کرده بود، کاملاً به خاطر دارد. درین مراسم که فضلحق عبادی ـ که بعدها به نام ف. عبادی شهرت یافت و یکی از هنرمندان موفق تمثیل شد، میر آن مراسم بود. سی چهل جوان آن کوچه شرکت داشت که داکتر عبدالرحمان ـ بعدها وزیر هوانوردی ـ وکیل و جمیل دامادان مولانا خسته، نواسههای استاد ابراهیم خلیل، احمدالدین (پسر کاکای نجم الدین کاویانی که بعدها جنرال اردو شد) و امثال اینها نیز اعضای آن گروه بودند، از منازل آن گذر چوب و هیزم گرد آوردیم. چون در شهر کابل، بزرگان برای حفظ سرسبزی شهر به جوانان اجازه نمیدادند تا با شکستن شاخههای درخت برای آتشافروزی به پوشش سبز شهر صدمه برسانند، زن و مرد همیشه به کودکان و نوجوانان تلقین میکردند که شکستاندن شاخ درخت جوانمرگی دارد. از این رو، کسی از ترس مرگ جرأت نمیکرد تا به شاخهیی دست ببرد. به این¬سبب پسران مانند مراسمهای رمضانی و نوروزی به خانههای مردم مراجعه میکردند تا هیزم آتش سوری از آن طریق تأمین نمایند.
در حالی که میر، رهنما و سرآواز می¬بود؛ بچهها به دنبال او حرکت نموده، عقب دروازۀ هریک از خانههای محل، این سرود را میخواندند:
بته بده،
آمین!
برگ کدوت،
آمین!
بی بی، بی بی! زود کو!
دسته ده کندو کو!
هر چی داری بیرو کو!
بچه داری بیرو کو!
دختر داری درو کو!
البسته جان، البسته
بی بی ره سلام گفته
یک شاخ کلان گفته
بی بی، بی بی مره
هیزم بلکه ره
یک چوبک درگران
ما ره بده بی بی جان
چوب و بته بیارین
بیارین اگه دارین
سوری شوه سور از تو!
بلا شوه دور از تو!
اگر خانوادهیی برای بچهها شاخی از چوب و یا بُته میداد، باز هم میخواند:
سوری شوه سور از تو!
بلا شوه دور از تو!
و اگر چیزی نمیداد این ابیات را خوانده ـ خوانده عقب درِ پهلویی آن میرفتند:
الوله جان، الوله
دیگ و کاسیش بلوله!
اشکنه جان، اشکنه
دیگ و کاسیش بشکنه!
چون مقدار کافی چوب و بُته گردآوری میگردید، جوانان همه در یک میدان بزرگ محل گردآمده، آتش میافروختند. میر مراسم، با ادامه دادن به خواندن این ابیات سرود را زمزمه نموده و همزمان با آن، درگِران را با گودگرد میافروخت و دو نفر که گویا دستیاران او می بودند، آن را با احترام از دست میر گرفته در زیر خرمن هیزمی قرار می دادند که به شکل مربعی چیده می شد و آن را قبر هندو مینامیدند؛ درین وقت، در حالی آتش درگِران به سایر چوب ها سرایت می کرد؛ بچهها به یک آواز سرود را به عین لحن ادامه داده برای آنانی که برایشان چوب نداده بودند، دعای بد میکردند:
بلکۀ ما در بگیره
زن زرگر بمیره
بلکۀ ما در بگیره
زن مامور بمیره
این زرگر و مأمور کسانی بودند که از منازل شان به این بچه ها هیزمی نرسیده بود؛ و همین ترتیب نام های گوناگونی چون زن معلم، زن بقال، زنِ نجار اگر در چنین موقعیتی قرار می گرفتند، درین سرود افزون می گشتند و تا هنگامی که هیزم بلکه می شد؛ یعنی آتش می چسپد و زبانه می کشید، این سرود ادامه می یافت. چون شعلۀ آتش بلند می شد، بچه ها میخوانند:
بلکۀ ما بو کده
روی برفه او کده
بلکۀ ما بل شده
سر دشمن کل شده
چون زبانۀ آتش بلندتر می شد، باز هم میخوانند:
آتش ما شراره
بچا دورش قطاره
بلکه بلکه تیز شده
بچا وقت خیز شد
با خواندن این ابیات، جهیدن از آتش آغاز یافته، نخست میر ابیات زیرین را به صورت فردی و با صدای بلند خوانده از روی آتش میجهید:
سوری سور
بلا دور!
شعلۀ پاک
نور خاک
سرخیت از مه
زردیم از تو
گرمیت به دل
نورت به چشم
سوزت به دل
زورت ده بازو
یا محمد!
خیز!
با ادای لفظ «خیز» به آن طرف آتش میپرید و به دنبال او، دیگران نیز به نوبت عین کار را تکرار میکردند، چون همه از آتش می پریدند، کسانی که در این کار توفیقی نداشتند، مورد استهزای دیگران قرار گرفته، به طور مثال این ابیات که توسط شهید پاییز حنیفی در سال 1350 از شهرآرای کابل ثبت گردیده بود، به صورت دستهجمعی می خواندند:
نسیم خیز زد لخچید
رازق نزد، ترسید
شفیع بچی لالا
الالای، الالا
ده جانت سوخته کالا!
به¬این¬ترتیب، میبینیم که چارشنبه سوری یکی از رسوم باستانی منطقه بوده، در تمام افغانستان، بهویژه در شهر کابل، تا همین سی، چهل سال پیش نیز رواج داشته است. اگر امروز آن را پس از چهار دهه جنگ دوباره احیاء میکنیم، تقلید از همسایهگان نکردهایم، بلکه رسم سههزارسالۀ خود را بعد از چهل سال بدبختی دوباره زنده میسازیم.