42

تا که عاشق شدم روزم سیاه شد

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ولی ، بخش ،
احمد ولی

تا که عاشق شدم روزم سیاه شد
تا که دیدم ترا حالم تباع شد

گفتی که میرسم پیشید شب تار
نامدی دلبریم حالم تباه شد
پریشانم پریشانم پریشانم من پریشانم

مسافرآمدم از شهر زابل
کنون عاشق شدم در شهر کابل
اگر رستم شوم تابت ندارم
خدا جان من دگر چاره ندارم
پریشانم پریشانم پریشانم من پریشانم