خرامان از درم بازآ، که از جان آرزومندم
از کتاب: راگ هزره
، فصل استاد سرآهنگ
، بخش
،
استاد سرآهنگ
خرامان از درم بازآ، که از جان آرزومندم
به دیدار تو خوشنودم، به گفتار تو خرسندم
اگر چه خاطرت با دیگری پیوندها دارد
مباد آن روز و آن ساغت که من با جز تو پیوندم
به جانت کز میان جان ز جانت دوست تر دارم
به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم
مکن رغبت ز هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
شراب وصلت اندر ده، که جام هجر نوشیدم
درخت دوستی بنشان که بیخ دوشمنی کندم
به دیدار تو خوشنودم، به گفتار تو خرسندم
اگر چه خاطرت با دیگری پیوندها دارد
مباد آن روز و آن ساغت که من با جز تو پیوندم
به جانت کز میان جان ز جانت دوست تر دارم
به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم
مکن رغبت ز هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
شراب وصلت اندر ده، که جام هجر نوشیدم
درخت دوستی بنشان که بیخ دوشمنی کندم