بای بای گفتی رفتی
از کتاب: راگ هزره
، فصل امیر جان صبوری
، بخش
،
امیر جان صبوری
شب شب آمد آمد لب لب گریه کردم
وای وای گفتم اما بای بای گفتی رفتی
خال خال خاشه خاشه یاد از ما نکردی
جان جان گفتم اما بای بای گفتی رفتی
گل گل تازه تازه از تو می سرودم تک تک میزدی در
در را می گشودم اما رفتی باز هم بردر دیگر
در دل داشتی میل دلبر دیگر
شب شب آمد آمد لب لب گریه کردم
وای وای گفتم اما بای بای گفتی رفتی
خال خال خاشه خاشه یاد از ما نکردی
جان جان گفتم اما بای بای گفتی رفتی
وای وای گفتم اما بای بای گفتی رفتی
خال خال خاشه خاشه یاد از ما نکردی
جان جان گفتم اما بای بای گفتی رفتی
گل گل تازه تازه از تو می سرودم تک تک میزدی در
در را می گشودم اما رفتی باز هم بردر دیگر
در دل داشتی میل دلبر دیگر
شب شب آمد آمد لب لب گریه کردم
وای وای گفتم اما بای بای گفتی رفتی
خال خال خاشه خاشه یاد از ما نکردی
جان جان گفتم اما بای بای گفتی رفتی