لاله ُ بَـرگ
از کتاب: راگ هزره
، فصل آرش بارز
، بخش
،
آرش بارز
صحبت از پژمردنِ یک لاله و یک برگ نیست
از حریقِ کینه جنگل را بیابان میکند
در حریمِ بِرکِ مرگِ صد پرنده درد نیست
با سَرِ بریدهِ ما٬ عید قربان میکند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با نامِ قرآن میکنند
قتل و غارت از سَرِ خانه گذشت٬ پدر پیرم را کشت
در دلِ دشت٬ مادر از غصه و غم دیوانه شد
خواهرِ معصوم هم بی خانه گشت
بر زمین هر خونِ ناحق ریختند
جای لاله٬ داس و بتر سر میزند
هر کجای این جهان پنهان شوی
دستِ خون آلود ات٬ از ته می کنند
از حریقِ کینه جنگل را بیابان میکند
در حریمِ بِرکِ مرگِ صد پرنده درد نیست
با سَرِ بریدهِ ما٬ عید قربان میکند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با نامِ قرآن میکنند
قتل و غارت از سَرِ خانه گذشت٬ پدر پیرم را کشت
در دلِ دشت٬ مادر از غصه و غم دیوانه شد
خواهرِ معصوم هم بی خانه گشت
بر زمین هر خونِ ناحق ریختند
جای لاله٬ داس و بتر سر میزند
هر کجای این جهان پنهان شوی
دستِ خون آلود ات٬ از ته می کنند