42

ای جان دل و جانانه من

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

ای جان دل و جانانه من
تا رفته يی از ويرانه من
آرام نمی گيرد ز غمت
در سينه دل ديوانه من
رفتی و نرفت از دل غم تو
تو فارغ و دل در ماتم تو
ای مرحم داغ سينهء من
افسون سخن سبزينهئ من
سودای تو هم از سر نرود
آی آرزوی ديرينهء من
جز ياد تو ام کو يار دگر
جز گريه پی ات کو کار دگر
ال لعل تو اشک آب بقا
پيچ و خم زلفت دام بلا
تا زنده ام از خاطر نرود
آن طرز خرام آن قد رسا
هر جا که رود بيمار تو ام
تا استی و استم يار تو ام
آزرده فلک بسيار مرا
ببريده ز تو ای يار مرا
افگنده بکنجی خوار مرا
گر يار منی ياد آر مرا
من گمشده محزون توام
در دشت بقا مجنون تو ام