42

به ساغر نقل کرد از خم شراب

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

به ساغر نقل کرد از خم شراب، آهسته آهسته
بر آمد از پس کوه آفتاب، آهسته آهسته

فريت روی آتشناک او خوردم ندانستم
که خواهد خورد خونم چون کباب، آهسته آهسته

کباب نازک دل آتش هموار ميخواهد
بر آور چهره ات را از نقاب، آهسته آهسته

جدايی اندک اندک زهر خود را ميکند ظاهر
که تلخ خواهد شد در مينا گلاب، آهسته آهسته