42

شطرنج‌

از کتاب: راگ هزره ، فصل وحید قاسمی ، بخش ،
وحید قاسمی

اين پياده مي‌شود، آن وزير مي‌شود
صفحه چيده مي‌شود، دار و گير مي‌شود
اين يكي فداي شاه‌، آن يكي فداي رُخ‌
در پيادگان چه زود مرگ و مير مي‌شود
فيل كج‌روي كند؛ اين سرشت فيلهاست‌
كج‌روي در اين مقام دلپذير مي‌شود
اسپ خيز مي‌زند؛ جست‌وخيز كار اوست‌
جست‌وخيز اگر نكرد، دستگير مي‌شود
آن پيادة ضعيف راست راست مي‌رود
كج اگر كه مي‌خورَد، ناگزير مي‌شود
هركه ناگزير شد، نان كج بر او حلال‌
اين پياده قانع است‌، زود سير مي‌شود
آن وزير مي‌كُشد، آن وزير مي‌خورد
خورد و برد او چه زود چشمگير مي‌شود
ناگهان كنار شاه خانه‌بند مي‌شود
زير پاي فيل‌، پهن‌، چون خمير مي‌شود
آن پيادة ضعيف عاقبت رسيده است‌
هرچه خواست مي‌شود، گرچه دير مي‌شود
اين پياده‌، آن وزير... انتهاي بازي است‌
اين وزير مي‌شود، آن به‌زير مي‌شود