116

اینجا بهار جلوه نما شد نشد نشد

از کتاب: دیوان اشعار ، غزل
16 April 2014

اینجا بهار جلوه نما شد نشد نشد

صوت هزار نغمه سرا شد نشد نشد


باغ خیال و خاطره باشد بهشت من

خلد برین مسکن و جا شد نشد نشد


خون دل و سرشک نگه می کنم نثار

در پای یار رنگ حنا شد نشد نشد


باشد فضولی ناله و فریاد نابجا

قلب تپیده دست دعا شد نشد نشد


گرد و غبار خود همه را میدهم به باد

قصرِ به آسمان خدا شد نشد نشد


از سجده ای ریایی ندارم امید وصل

نضج نفس درود و ثنا شد نشد نشد


پاس حضور مملکت عشق می کنم

بی باک یار و اهل وفا شد نشد نشد


جان داده ایم و نیست دگر شوق انتظار

دل را مقابل آیینه ها شد نشد نشد


اندیشه ام ز پرتو طالعیست در رفاه

سیمرغ بخت کام روا شد نشد نشد


در بحر بیکران خرد من شناورم

محمود دُر نصیبه ای ما شد نشد نشد